چرا تعرفه های گمرکی به عنوان یک ابزار کنترل واردات به محدودیت های کمی ترجیح داده می شود؟
تعرفه های گمرکی و محدودیت های کمی ( که به صورت عمومی به عنوان سهمیه بندی شناخته می شود) هر دو برای کنترل تعداد محصولات خارجی که می توانند وارد بازار داخلی شوند استفاده می شوند. چند دلیل برای جذاب تر بودن تعرفه های گمرکی نسبت به سهمیه بندی واردات وجود دارند.
تعرفه های گمرکی درآمدزا هستند
تعرفه های گمرکی برای دولت درآمد زایی می کنند. اگر دولت آمریکا 20 درصد تعرفه گمرکی برای واردات چوب کریکت از هند اعمال کند، آن ها در شرایطی که حدود 50 میلیون دلار چوب کریکت هندی در سال وارد شود، 10 میلیون دلار درآمد کسب می کنند. این عدد برای یک دولت تغییر کوچکی به نظر می آید اما وقتی میلیون ها محصول مختلف که به کشور وارد می شود را در نظر بگیرید، این اعداد و ارقام بزرگتر می شوند. در سال 2011، برای مثال، دولت آمریکا موفق شد 28.6 میلیارد دلار درآمد از تعرفه های گمرکی خود کسب کند. دولت تنها در صورتی می توانست به چنین درآمدی دست یابد که سیستم سهمیه بندی محصولات وارداتی آن ها برای صدور مجوز از وارد کنندگان هزینه دریافت می کرد.
سهمیه بندی می تواند فساد را رواج دهد
سهمیه بندی واردات می تواند فساد اداری ایجاد کند. فرض کنید که در حال حاضر هیج محدودیتی در واردات چوب کریکت از هند وجود ندارد و در سال 30000 چوب کریکت در آمریکا به فروش می رسد. به دلایلی، دولت آمریکا تصمیم میگیرد که آن ها می خواهند سالانه تنها 5000 چوب کریکت هندی در کشور فروخته شود. آن ها می توانند با اعمال سهمیه 5000 تایی به مقصود خود برسند. مشکل اینجاست که چطور می خواهند تصمیم بگیرند که کدام 5000 تا وارد شود و کدام 25000 تا نه؟ حالا دولت مجبور است که به برخی واردکنندگان بگوید که چوب آن ها وارد کشور می شود و در مقابل به برخی واردکنندگان نیز بگوید که آن ها اجازه وارد چوب کریکت را ندارند. این مسئله قدرت زیادی به مسئولان گمرک می دهد چرا که حالا می توانند به برخی وارد کنندگان مورد علاقه خود دسترسی این کار را بدهند و دسترسی برخی وارد کنندگان دیگر را ببندند. این رویه در کشورهایی با سهمیه بندی واردات مشکلات عدیده ای ایجاد می کند چرا که واردکنندگانی که برای اعمال سهمیه بندی انتخاب شده اند آن هایی هستند که سود بیشتری به مسئولان گمرک می رسانند.
یک سیستم تعرفه گذاری نیز می تواند بدون هر گونه فسادی به این اهداف برسد. یک تعرفه گمرکی می تواند قیمت چوب کریکت را تا حدی بالا ببرد که تقاضا برای آن به سالی 5000 عدد برسد. اگرچه که تعرفه ها قیمت یک کالا را کنترل می کنند، به طور غیر مستقیم و در نتیجه تراکنش بین عرضه و تقاضا تعداد فروش آن کالا را نیز کنترل می کنند.
سهمیه بندی بیشتر از همه قاچاق را افزایش می دهد
سهمیه بندی واردات بیشتر از همه باعث بروز قاچق می شود. هم تعرفه گمرکی و هم سهمیه بندی واردات می توانند در صورت عدم اعمال در سطح منطقی باعث قاچاق بشوند. اگر تعرفه اعمال شده برای چوب کریکت 95 درصد باشد، احتمال اینکه مردم به صورت پنهانی چوب ها را وارد کشور بکنند بسیار زیاد می شود و همین اتفاق در زمانی که سهمیه بندی واردات تنها بخشی از تقاضا داخلی را پوشش بدهد نیز می افتد. در نتیجه دولت ها باید تعرفه ها و سهمیه واردات را در سطح معقولی تنظیم کنند.
اما اگر تقاضا تغییر کند چه اتفاق می افتد؟ فرض کنید که کریکت به یک مد زودگذر در آمریکا تبدیل بشود و همه افراد بخواهند که یک چوب کریکت هندی بخرند؟ یک سهمیه 5000 تایی وقتی منطقی است که تقاضا برای آن محصول 6000 عدد باشد. فرض کنید که تقاضا برای این محصول یک شبه به 60000 عدد رسیده است. با یک سهمیه واردات کمبود بسیار زیادی حس خواهد شد و قاچاق این محصول بسیار سودآور خواهد بود. تعرفه چنین مشکلاتی را نخواهد داشت. تعرفه محدودیت سختگیرانه ای بر تعداد محصولات وارداتی اعمال نمی کند. در نتیجه اگر تقاضا افزایش یابد، تعداد چوب های فروخته افزایش می یابد و دولت سود بیشتری کسب می کند. البته این مسئله نیز می تواند بر علیه تعرفه استفاده شود که دولت در این شرایط دیگر نمی تواند تعداد محصولات وارداتی را کمتر یک سطح خاص نگه دارد.
خط آخر جدال بین تعرفه و سهمیه بندی
به این دلایل، تعرفه ها اغلب بهتر از سهمیه بندی در نظر گرفته می شوند. با این حال، برخی اقتصاد دانان بر این عقیده اند که بهترین راه حل برای تعرفه و سهمیه بندی خلاص شدن از شر هر دوی آن ها می باشد. این عقیده اکثر آمریکایی ها و ظاهرا تعداد زیادی از اعضای کنگره نیست، اما برخی اقتصاد دانان بازار آزاد بر این عقیده اند.