تونی رابینز طی سه دههء اخیر به کتاب ها و سمینار های توسعهء فردی اش مشهور شده است. 5 تا از پرفروش ترین کتاب هایی توسط وی نوشته شده اند مخاطب برنامه های صوتی، تصویری و مصاحبه های زنده او تقریباً به 50 میلیون نفر رسیده است. اما بحران مالی سال 2008 او را به عمل واداشت؛ او که ارزش خالصی نزدیک به نیم میلیون دلار برآورد کرده بود، تمرکزش را برای کمک به دیگر افراد گذاشته بود تا راه خودشان را بسازند.
به نقل از تونی رابینز: من به یاد دارم که دسترسی بی نظیری به باهوش ترین افراد مالی در سراسر جهان داشتم و بر این باور بودم که چقدر خوب می شد که با آنها مصاحبه کنم، از آن ها اطلاعات کسب کنم و با ساده کردن آن اطلاعات بتوانم به همه کمک کنم، اهمیتی ندارد که اکنون کجا هستند، به جایی برسند که میخواهند.
تونی رابینر سالهای زیادی را صرف مصاحبه با بیش از 50 نفر از برترین سرمایه گذاران جهان کرد، بینش هایشان را درمورد راه کار های موفق خواستار شد و نهایتاً آن اطلاعات را به یک کتاب 688 صفحه ای به نام «پول، استاد بازی» تبدیل کرد که در سال گذشته یکی از پرفروش ترین های نیویرک تایمز شد. این هفته کتابی به صورت Paperback یا «جلد کاغذی» با یک فصل اضافی منتشر شد که در آن به توصیف نکات مالی پیتر مالوک می پردازد که تونی رابیز به تازگی به عنوان رئیس روانشناسی سرمایه گذار به شرکت مدیریت سرمایه و برنامه ریزی خلاق او پیوسته است. او نسخه هایی از این کتاب را در سایت www.moneymasterthegame.com رونمایی کرده است.
رابینز به تازگی پادکست مترکز مالی راه اندازی کرده است که درآن در مورد درسهای شگفت انگیزی که در زمان تحقیق در مورد کتابش آموخته و اشتباهاتی که در طول سیاحت مالی اش مرتکب شده است، میپردازد.
شما با برخی از موفق ترین سرمایه گذاران جهان از ورن بافت تا استیو فربز صحبت کرده اید. بزرگترین کشف و تعجبی که طی این مصاحبه ها داشتید چه بوده است؟
درواقع تعدادشان بسیار است. من با افراد گوناگونی مصاحبه کرده ام. از یک طرف جان تمپلتونِ بیلیونر. او در سال 2008 درگذشت ولی من طی سالیان با او مصاحبه میکردم. دیدگاه وی بر این اساس بود که تمام پول خود را درزمان حداکثربدبینی به دست آورید. به بیان دیگر، بخرید وقتی که همه در حال فروش هستند. ازطرف دیگر، ری دالیو مؤسس بزرگترین صندوق پرچین جهان و شرکت بریج واتر که نزدیک به مبلغ 154 دلار را مدیریت می کند، استراتژی کاملاً متفاوتی دارد. او راه کار تخصیص دارایی همه جانبه را تنظیم کرد و برای اولین بار در کتاب من به اشتراک گذاشت.
آیا با هیج یک موافق بوده اند؟
همه ی آنها یک نقطهء اشتراک داشتند. یک مسئله ای که ممکن است خسته کننده به نظر برسد اما مغذم را میترکاند این است که شما به این فکر هستید که بزرگ ترین سرمایه گذاران، بزرگ ترین ریسک ها را قبول می کنند. اما همه ی آنها غرق در ازدست ندادن پول هستند. آنها بر این موضوع واقف هستند که برای مثال اگر 50 درصد از پولتان را از دست دهید برای بازگشت به جایی که در آن بودید نیاز به 100 درصد افزایش دارید.
همهء آنها درگیر پاداش ریسک نامتقارن هم هستند. به این معنا که به جای ریسک های بزرگ که پاداش های بزرگ و حتی زیان های بزرگی را همراه دارند، آنها از خودشان می پرسند: حداقل ریسکی که می توانم بپذیرم که بیشترین پاراش را به همراه داشته باشد چیست؟
سوماً، همهء آنها متمایل به کارآئی مالیاتی هستند. در بازار های مالی، در مورد بازده ها می شنوید. اما در واقع درمورد آن چیزی است که بعد از مالیات می توان نگه داشت. من همیشه میگویم، مبلغ خالص پس از کسر مالیات و غیره را بیان کنید. اگر از نظر مالیاتی کارآمد باشید می توانید مدت زمان لازم برای جمع آوری پول را نصف کنید.
چهارم، تنوع گرایی است که کلیدی برای جلوگیری از زیان می باشد. به این ترتیب زمانی که عملکرد بازار ضعیف است می توانید پیروز شوید.
میتوانید در این مورد موضوع جزئیات بیشتری بیان کنید؟
سهام، اوراق قرضه و املاک و مستغلات و غیره. برای جلوگیری از زیان باید در انواع دارایی ها و حتی در بین آنها تنوع ممکن را داشته باشید. به عنوان مثال اگر اندوخته ی مالی شما در املاک است تنها یک ساختمان نسازید، یا اگر سهام خریداری می کنید، فقط اپل را نخرید چون جالب به نظر می رسد.
این را در ذهن داشته باشید که اگر 50-50 اوراق و قرضه و سهام دارید، این امر باعث ایجاد توازن در دلار خواهد شد، اما نه تعادل در ریسک، زیرا سهام بی ثبات تر از اوراق قرضه هستند.
بزرگترین اشتباه مالی که تونی رابینز مرتکب شد چه بوده است؟
من اشتباهات مالی زیادی مرتکب شدم. اولین اشتباهم زمانی بود که حدوداً 25 سال داشتم و در مارینا دل ری، کالیفرنیا زندگی می کردم. روزی در محلهء ثروتمند نشین بودم که با خانمی که رولز رویس سوار بود ملاقات کردم. او گفت که با شوهرش شرکت سرمایه گذاری سهام ارزان دارند. پس من از او در مورد نکات مربوط به سرمایه گذاری پرسیدم. من از توصیه هایش استفاده کردم و پولم را در آن سهام ها سرمایه گذاری کردم و تمام پولم را از دست دادم.
تنوع نداشتید! بهترین سرمایه گذاری که تاحال کردید چه بوده است؟
سرمایه گذاری بر روی خودم و این موضوع را به آرامی بیان نمی کنم. حتی ورن بافت می گوید: یکی از بزرگترین سرمایه گذاری که می توانید ایجاد کنید این است که مجموعهء مهارت های خود را گسترش دهید چراکه شما دارایی هستید که اگر به طور فردی رشد کنید از لحاظ هندسی نیز رشد خواهید کرد.
اولین سرمایه گذاری شما چه بود؟ آیا سهام ارزان بود؟
خیر، در واقع من اولین سرمایه گذاری ام را در املاک انجام دادم. در کالیفرنیا بودم و مردم تمام این پول را بر املاک سرمایه گذاری می کردند. اولین تریپلکسم را در 18 سالگی خریدم. نرخ سود برای رهن 18 درصد بود و من تلاش می کردم تا از این راه پول درآورم. مهمتر از همه، شرکت مدیریت عملکرد ضعیفی در حفظ املاک انجام داد و قیمت ها شکسته شد و از شانس بد تحت تعقیب مراجع قانونی قرار گرفت.
پس از این حیث و تجربه در مورد سهام ارزان، میتوانم به نقل از هر هزار ساله بگویم که نمی خواهم سرمایه گذاری کنم که بسیار خطرناک است.
چگونه با این موضوع مقابله می کنید؟
اگر سرمایه گذاری نکنید به طبع زیان هم نمی کنید. برای این کار باید که سرمایه گذار باشید. باید که مالک باشید. مهمترین چیز این است که وارد بازی شوید. دوم، قبل از اقدام به انجام هر کاری باید قوانین آن را بدانید. به همین دلیل من این کتاب را نوشتم.
چطور این کار را شروع کردید؟
همه می گویند، من 15 یا 20 درصد برای پس انداز یا سرمایه گزاری ندارم. اما برای شروع نیازی به داشتن 20 درصد نیست. برای فردا پس انداز کنید، از همین حالا 3 درصد کنار بگذارید و بعد متعهد شوید که اولین پس انداز 3 درصدی خود را به هر اندازه افزایش دهید. طی چند سال درصدتان به 10، 15 و سپس به 20 درصد خواهد رسید و شما در مسیری قرار می گیرید که از لحاظ مالی کاملاً بی نیاز هستید. زمان آن فرارسیده، اگر تنها برای پرداخت قسمتی از بدهی می خواهید شروع کنید، باید که اقدام کنید.
آیا توصیه خاصی برای سرمایه گذاران نوپا دارید؟
بزرگترین موضوع این است که اگر مشورت می کنید یک فرد معتمد بیابید. شما به فردی که نیاز دارید که از شما دفاع کند. قرار نیست که یک سرمایه گذار حرفه ای باشید. بنابراین، شما به فردی نیازمند هستید که از نظر قانونی موظف به مراقبت از شما و بهترین منافعتان باشد.
نکته: مشاوران ثبت شده که به اصطلاح باید به استاندارد امانت داری پایبند باشند می بایست از نظر قانونی منافع مشتری را مهمتر از منافع خودشان تلقی کنند، در حالی که دلالان و برخی مشاوران فقط موظف به ارائهء مشاوره مناسب هستند.
شما همچنین در مورد هزینه های گزاف نیز صحبت کردید.
مردم بسیاری در مجاورت یکدیگر زندگی می کنند که کم و بیش برای یک محصول یکسان اساساً هزاران دلار می پردازند (K401 و یا صندوق سرمایه گذاری مشترک)، این به این دلیل است که شفافیت خاصی درمورد هزینه ها وجود ندارد. زمانی که بیشتر از مقدار هزینه ها پرداخت می کنید، این مقدار برابر زیان درآمد سال های بازنشستگی خواهد بود. نکته: تونی رابینز شریک و عضو هیئت مدیرهء بهترین K401 آمریکا که ابزار هزینه شمار و خدمات مشابه ، همچون «feeX» و «BrightScope» پیشنهاد می دهد که تمام این ابزار به شما اجازه می دهد تا به صوررت رایگان هزینه های خود را بررسی یا برنامه ریزی کنید.
چه آموزه های پولی را آمختنه اید تا سبب رشدتان شود و آنها چگونه از رویکردتان آگاه شدند؟
فکر می کنم دوران کودکی من باعث ایجاد انگیزه فوق العاده شده است. وقتی 11 ساله بودم ما پولی برای شام جشن شکرگذاری نداشتیم. یک روز یک مرد غریبه با یک بوقلمون بزرگ نپخته و کیسهء بزرگ غذا جلوی درب خانه ی ما سبز شد. پدرم با اینکه عصبانی شده بود ولی آن مرد همچنان اصرار می کرد که غذا رو قبول کنیم.
آن اتفاق زندگی مرا عوض کرد. چیزی که برایم مفهوم خاصی داشت، توجه آن مرد غریبه بود و من عهد کردم که من هم روزی تلافی کنم. تاکنون در تهیهء 42 میلیون وعده غذا برای مردم کمک رسانی کرده ام و حالا می خواهم که به تغذیه یک میلیارد نفر کمک کنم. مسبب تمام این ها تنها یک تجربه است.
وضع مالی پدرو مادرت چطور بود؟
مادرم 4 بار ازدواج کرد که هر بار با شکست مواجه شدیم. همیشه بر سر پول دعوا داشتند. با خودم تصمیم گرفتم که به ارباب پول شوم. با نگاه به گذشته پی بردم که آنها از لحاظ روانشناسی واقعاً دچار مشکل بوده اند.
به نظر شما روانشناسی چه نقشی در موفقیت مالی بازی میکند؟
شنیده اید که می گویند پول انسان ها را عوض می کند، اما این پول نیست که شما را تغییر می دهد. پول مانند ذره بینی است که باعث میشود که بیشتر خود واقعیتان باشید.
بنابراین، چگونه ذهنیت شما بر انتخابهای مالی شما تأثیر می گذارد؟
بیشتر مردم پولی را که باید کسب کنند را به دست می آورند و نه بیشتر از یک 10 سنتی. اکثر مردم به آن هدفی که دارند نمی رسند. کسانی که به هدفشان می رسند، دیگر هدف برایشان محسوب نمیشود بلکه چیزی است که باید به آن دست می یافتند.
روزی با خود گفتم همینه، من آنقدر پول به دست می آورم که نه تنها بتوانم آنچه را که می خواهم انجام دهم بلکه از هر کسی که می خواهم چه دوست و چه خانواده مراقبت کنم. وقتی به کسی دیگر متعهد باشید دیگر نمی توانید بیخیالش شوید.
از لحاظ انگیزشی چه تفاوتی دارد که فقط بخواهی از خودت مراقبت کنی؟
من یه داستانی را بریتان تعریف می کنم. چند هفته ی پیش درمورد یک گروه از راحبه های منطقهء تندرلوین در سانفرانسیسکو با خبر شدم. آن ها به بی خانمان ها غذا می دادند وحالا اخراج شده اند و مانند همان هایی که غذا می دادند روانه ی خیابان ها شده اند. سوارهواپیما شدم تا بتوانم با آن ها و مالک ملاقات کنم. با مالک آن جا معامله کردم و به او پول دادم تا اجازه دهد که به مدت یک سال در آن جا بمانند تا به آنها کمک کنم تا جای دیگری پیدا کنند.
من به شدت تحت تاثیر عمل آنها قرار گرفتم. آن ها خود را وقف کرده بودند. بنابراین، برای آنها یک سوپ مرغ خریدم. من در این مرحله از زندگی ام قادر به انجام عمل مشابه آن ها هستم که این خود یک امتیاز است.
این نوعی سرمایه گذاری است که ادامه می یابد و اثر دائمی در بردارد. این موضوع کاملاً با اینکه من توانایی پرداخت صورت حساب هایم را داشته باشم تفاوت دارد. اگر می خواهید از چیزی که از شما بزرگتر است مراقبت کنید، میبایست سطح متفاوتی از بینش، انگیزه و راه حل هایی در اختیار داشته باشید.