پل بی بروان Paul B Brown، نویسنده نشریه نیویرک تایمز در این مطلب تجربیات مالی خود در دوران پاندمی کرونا را با خوانندگان به اشتراک میگذارد. او با اعتقاد به این موضوع که از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارد وارد دوران قرنطینه شد. اکنون اما او معتقد است که پارامترهای بیشتری در این زمینه دخیل هستند و تجربیات ارزشمندی از این دوران بدست آورده که بینش جدیدی برای او به همراه داشته داشته است.
پل بی براون معتقد است:
وقتی اساساً هفتهها در خانه خود قرنطینه هستید زمان زیادی برای فکر کردن دارید.
من بیشتر از هر موضوع دیگری به حفظ سلامتی و امنیت دوستان و اعضای خانواده فکر میکردم. اما خیلی زود متوجه شدم که در مورد امور مالی دچار وسواس شدهام و مثل بسیاری از افراد دیگر، مشکل بزرگی در پیش دارم.
به عنوان یک نویسنده مستقل من اکثر درآمد خود را تقریباً یک شبه از دست دادم و در وضعیتی مشابه با دهها میلیون نفر انسان دیگر قرار گرفتم، کسانی که چکهای درآمدشان به یکباره ناپدید شدند. بسیاری از افراد کمکهای دولتی دریافت کردند اما من یکی از آنها نبودم.
از آنجا که سالها مشغول توصیه امور مالی به دیگران بودهام خود نیز این توصیهها را رعایت کردهام بنابراین در وضعیت وحشتناکی نبودم. من مقداری سرمایه اضطراری داشتم و بخش قابل توجهی از پرتفوی خود (حدود ۳۵ درصد) را به صندوقهای سرمایه گذاری مشترک و اوراق قرضه میان مدت اختصاص داده بودم اوراقی که با وجود سقوط بورس چندان مشکلی نداشتند.
اما اکنون که به نظر میرسد اوضاع به تدریج در حال بازگشت به حالت عادی است قصد دارم از این بحران درس گرفته و برخی از منابع مالی خود را بشکل جدی اصلاح کنم.
در ادامه به سه تغییر عمدهای که خواهم داشت میپردازم:
سعی خواهم کرد پول نقد بیشتری داشته باشم
توصیه معمول در زمینه امور مالی شخصی این است که حداقل سه ماه از هزینههای جاری زندگی را در منبعی با نقد شوندگی بالا و بسیار بالا برای روز مبادا قرار دهید. این توصیه برای من از مدتها قبل از گسترش ویروس کرونا یک روال عادی بود.
اما توجه زیادی به پولی که به طور پراکنده در صندوق اضطراری خود سرمایه گذاری کردم نداشتم و نمیدانستم تا چه حد در آنجا گیر کردهام. خوشبختانه هنگامیکه تلفن من از زنگ خوردن باز ایستاد و کارفرمایان احتمالی پاسخگوی ایمیلهایم نبودند برای بیش از چهار ماه ذخیره پول داشتم.
این اتفاق بقدری خوب و مهم بود که سعی میکنم این بازه زمانی را تا یک سال افزایش دهم (این مساله مدتی طول خواهد کشید). هدفم از این کار ایجاد آرامش بیشتر است تا افزایش ثروت خالص.
بله، من میدانم که این پول میتواند در جای دیگری بسیار بیش از بازار اوراق بدون مالیات عایدی داشته باشد اما بشخصه هرگز نمیخواهم مجدداً در مورد تأمین هزینههای روزانه خود نگرانی داشته باشم. اگر بیش از یک سال بدون کسب درآمد باشم قطعاً زمان آن فرا رسیده که کار دیگری انجام دهم یا شاید بازنشسته شوم.
بدهی خود را تهاجمیتر مدیریت خواهم کرد
من همواره در پایان هر ماه مانده حساب کارت اعتباری خود را پرداخت کردهام بنابراین هیچگاه بدهی کارت اعتباری نداشتهام.
اما سه وام دارم: یک وام معمولی و یک وام روی خانهام در نیوجرسی، به علاوه وام دیگری که روی خانه کوچک خود در کیپ کد دارم. این سه وام در مجموع تبدیل به بدهی بزرگی میشوند، رقمی که در تمام مدت زمان قرنطینه به آن فکر میکردم.
وقتی درآمد منظم داشتم همیشه بیش از آنچه در هر ماه برای هر وام لازم بود پرداخت میکردم زیرا آن را نوعی پس انداز اجباری در نظر میگرفتم. اما در این مورد استراتژی خاصی برای خود قائل نبودم و بصورت تصادفی مبالغی پرداخت میکردم. به عنوان مثال اگر قسط وام مسکن ۳،۷۷۲ دلار بود من چکی به مبلغ ۴۰۰۰ دلار مینوشتم که این پول اضافی از اصل وام کم میشد. من این کار را با هر سه وام انجام میدادم.
وامها نرخ بهره متفاوتی دارند. از این پس، قصد دارم تمام پرداختهای اضافی را به سمت وامی که بالاترین نرخ بهره را دارد سوق دهم. این تصمیم از جنبه اقتصادی منطقیترین تصمیم است (فرض بر این است که پول کافی برای انجام این کار وجود خواهد داشت).
برای مزایای تأمین اجتماعی برنامهریزی میکنم
قبل از پاندمی هرگز در مورد مزایای احتمالی تأمین اجتماعی خود فکر نمیکردم. به یاد دارم که تقریباً چهار سال پیش، در روزی که ۶۲ ساله شدم با دوست خود گلف بازی کردم و او گفت: «تبریک میگویم، اکنون میتوانی از تأمین اجتماعی استفاده کنی».
وقتی به خانه برگشتم سراغ وب سایت تأمین اجتماعی رفتم و فهمیدم که اگر بلافاصله برای دریافت مزایا درخواست کنم ۷۵ درصد از مزایا را در سن ۶۶ سالگی که سن بازنشستگی کامل است دریافت میکنم.
اما اقدامی نکردم زیرا هیچ دلیلی برای این کار وجود نداشت. من به پول احتیاج نداشتم و از ایده تخفیف ۲۵ درصدی متنفر بودم. بنابراین حدود ۱۰ دقیقه پس از ورود به وب سایت همه چیز را فراموش کردم. اما در دوران قرنطینه شبه طولانی متوجه شدم که ممکن است این مزایا مفید واقع شوند لذا نسبت به مبلغ دریافتی کنجکاو شدم.
خوب، اگر بتوانم تا سن ۶۶ سالگی که نسبتاً نزدیک است صبر کنم، طبق محاسبهگر بازنشستگی داخل وب سایت تأمین اجتماعی، ماهانه حدود ۳۰۰۰ دلار دریافت میکنم.
حتی اوضاع وقتی بهتر میشود که برای هر ماه انتظار فراتر از سن ۶۶ سالگی، سود ماهیانه ۰.۶۶ درصد افزایش مییابد که معادل سالانه ۸ درصد است.
اکنون من نمیتوانم تمام صورتحسابهای خود را با ۳۰۰۰ دلار حقوق ماهانه فرضی تأمین اجتماعی بپردازم. حتی اگر تا ۷۰ سالگی هم صبر کنم که حداکثر افزایش حقوق را در پی دارد باز هم با تقریباً ۴۰۰۰ دلار قادر به پوشش کلیه هزینههای زندگی نخواهم بود.
اما همه این محاسبات ایده جالبی را در ذهنم فعال ساخت.
فرض کنید من روزی که ۶۷ ساله شدم که حدوداً یکسال دیگر خواهد بود کار کردن را کنار بگذارم. چک تأمین اجتماعی ماهانه من حدود ۳،۱۴۳ دلار در ماه خواهد بود. حال اگر یک مقرری سالانه به ارزش ۵۰۰،۰۰۰ دلار که از همان روز آغاز میشود خریداری کنم، طبق پیش بینی یک سایت مستقل که این موارد را دنبال میکند با استفاده از نرخ بهره فعلی، ماهانه ۲،۶۱۲ دلار دیگر دریافت خواهم کرد.
مجموع این دو دریافتی معادل ۵،۷۵۵ دلار در هر ماه یا حدود ۶۹،۰۰۰ دلار در سال است که میتواند نیازهای پایهای زندگی در کیپ کد، جایی که مقصد زندگی پس از بازنشستگیام خواهد بود را پوشش دهد. در این صورت باز هم مقداری پس انداز بازنشستگی برای من باقی میماند که امیدوارم با سرمایه گذاری در سهام و اوراق بهادار افزایش یابد.
اگر تا رسیدن به ۷۰ سالگی بازنشسته نشوم اوضاع خیلی بهتر به نظر میرسد. تأمین اجتماعی در آن زمان حدود ۴۰۰۰ دلار در ماه به من میدهد و اگر آن مقرری ۵۰۰۰۰۰ دلاری سالیانه را در سن ۶۶ سالگی خریداری کنم ولی تا ۷۰ سالگی دریافتی نداشته باشم میتوانم ماهانه ۳۴۰۰ دلار دریافت کنم که تقریباً معادل ۸۹۰۰۰ دلار در سال است.
من قصد دارم با روشهای ترکیب مزایای احتمالی تأمین اجتماعی و راههای دیگر استفاده از پس انداز بازنشستگی خود بازی کنم تا ببینم کدام یک از لحاظ منطقی بصرفه خواهد بود.
چرا باید بیشتر صرفه جویی کنم
شما هرگز به امید استفاده از هزینه خسارت اقدام به خرید بیمه نمیکنید بلکه این کار را برای محافظت از خود در هنگامه یک رخداد ناگوار انجام میدهید.
من همواره به این فکر بودهام که به طریقی صرفه جویی کنم. گرچه خوب است که آن پول را صرف خرید چیزی کنم که باعث لذت من شود اما واقعاً هیچ چیز مهمی نیست که در زندگی نداشته باشم.
اما بیماری کووید ۱۹ همچنین به من فهماند که دقیقاً نمیدانم چه مقدار پول برای محافظت از خانوادهام و برای حفظ سطح زندگی کاملاً متوسط خود هم در حال و هم در آینده نیاز دارم.
این بحران زندگی را به چالشی بزرگ بدل کرده است. اما در همین حال عزم انسانها برای حل بحران را نیز تقویت نموده است.