قیمت کاذب به عنوان قیمت گذاری بیشتر از میزان معمول یا عادلانه تعریف شده است که معمولاً در زمان بحران یا فاجعه اتفاق می افتد. به طور دقیق تر، قیمت کاذب را می توان به صورت افزایش قیمت در نتیجه افزایش موقت تقاضا و نه افزایش هزینه های تأمین کننده در نظر گرفت.
قیمت کاذب یک اتفاق غیر اخلاقی می باشد و به همین منظور در دادگاه های زیادی غیر قانونی در نظر گرفته می شود. البته باید این را هم متوجه بشوید که اصطلاح قیمت کاذب از خروجی بازار مؤثر به دست می آید. اجازه بدهید دلیل این اتفاق و اینکه اصلاً چرا قیمت کاذب می تواند مشکل ساز باشد را پیدا کنیم.
1. مدل سازی افزایش تقاضا
وقتی که تقاضا برای یک محصول افزایش یابد، بدین معناست که مصرف کنندگان می خواهند و می توانند که محصولات بیشتری را به قیمت بازار خریداری کنند. از آنجایی که تعادل قیمت بازار اصلی در جایی که عرضه و تقاضا برای محصول تعادل داشته باشد یک است، چنین افزایش هایی در تقاضا معمولاً باعث کمبود موقت یک محصول می شود.
اکثر تأمین کنندگان با دیدن صف های طولانی مردمی که در تلاش برای خرید محصولات آن ها هستند، افزایش قیمت را سودآور می دانند و از طرفی محصولات بیشتری تولید می کنند (یا اگر تأمین کننده فروشنده نیز باشد تعداد بیشتری از محصول را به بازار وارد می کند). این عملیات عرضه و تقاضا محصول را به تعادل بر می گرداند اما با قیمت بالاتر.
2. افزایش قیمت در مقابل کمبود کالا
به خاطر افزایش تقاضا، همۀ افراد این امکان را ندارند که محصول مورد نیاز خود را با قیمت اصلی بازار خریداری کنند. در عوض اگر قیمت ها تغییری نکنند، کمبود محصول توسعه می یابد چرا که تأمین کننده انگیزه ای برای افزایش محصولات موجود در بازار نخواهد داشت (انجام این کار سودآور نخواهد بود و نمی توان از تأمین کننده انتظار دریافت زیان و ثابت نگه داشتن قیمت داشت).
وقتی که عرضه و تقاضا برای یک محصول خاص متعادل باشند، هرکسی که توانایی و علاقه به پرداخت قیمت بازار داشته باشد می تواند هر تعداد محصولی که می خواهد را داشته باشد (و چیزی باقی نمی ماند). این تعادل از لحاظ اقتصادی کارآمد است چرا که در این حالت شرکت ها بیشترین سود را خواهند داشت و کالا به کسانی می رسد که ارزش کالا را بیشتر از هزینۀ تولید آن می پردازند (برای مثال آن هایی که بیشترین ارزش را برای کالا قائل هستند).
وقتی که با کمبود مواجه می شویم، جیره بندی آن کالا توسط تأمین کننده مشخص نیست. شاید به کسانی برسد که زودتر به مغازه رفته اند، شاید به کسانی برسد که صاحب فروشگاه رشوه بدهند که در این صورت قیمت کاذب به صورت غیرمستقیم اتفاق می افتد. نکتۀ مهم که باید به خاطر داشته باشید این است که هرکسی هر مقدار از کالا را بخواهد به قیمت بازار داشته باشد امکان پذیر نیست و قیمت های بالاتر در خیلی از موارد عرضه کالاهای مورد نیاز را افزایش داده و آن ها را به افرادی که بیشترین ارزش را برای آن ها قائل هستند اختصاص می دهد.
3. دلایلی بر ضد قیمت کاذب
برخی منتقدین قیمت کاذب بر این عقیده اند که از آن جایی که تأمین کنندگان در کوتاه مدت به تمام آن چیزی که در اختیار دارند محدود هستند، تأمین کوتاه مدت به طور کل ناپایدار است. در این مورد، افزایش تقاضا تنها به افزایش قیمت و نه افزایش تعداد وارد شده منتج می شود که منتقدین معتقدند این اتفاق باعث سود بیشتر تامین کننده در ازای ضرر مصرف کننده می شود.
با این حال، در این موارد قیمتهای بالاتر می تواند از این لحاظ خوب باشد که کالاها به نسبت حالتی که قیمت پایین است و با کمبود روبرو هستیم به صورت کارآمد تری تخصیص می یابند. برای مثال، قیمتهای بالاتر در زمان اوج تقاضا امکان احتکار را به آن هایی که زودتر به فروشگاه می رسند نمی دهد و باعث می شود کالا به آن هایی که ارزش بیشتری برای آن قائل هستند برسد.
4. نابرابری درآمد و قیمت کاذب
یکی دیگر از ایرادات به قیمت کاذب این است که وقتی قیمتهای بالاتر برای تخصیص کالاها استفاده می شوند، افرداد ثروتمند وارد شده، تمام کالاها را خریده و افراد کمتر ثروتمند جدا می مانند. این ایراد خیلی هم غیر منطقی نیست چرا که کارایی بازار آزاد بر این نکته وابسته است که مقدار دلاری که هر فرد قادر و علاقه مند به پرداخت برای یک کالا می باشد رابطه نزدیک با کاربرد آن کالا برای فرد دارد. به عبارت دیگر، در زمانی که افرادی که می توانند و می خواهند پول بیشتری برای یک کالا پرداخت کنند بیشتر از افراد دیگر باشد، آن بازار بهتر کار می کند.
در مقایسه افراد با سطح درآمد یکسان این فرضیه به وجود می آید اما رابطه به بلااستفاده بودن و علاقه نداشتن به پرداخت با بالا رفتن در طیف درآمدی تغییر می کند. برای مثال، بیل گیتس در مقایسه با اکثر مردم به احتمال زیاد قادر و علاقه مند به پرداخت پول بیشتر در ازای یک گالون شیر است اما این بیشتر به خاطر این است که بیل گیتس پول بیشتری برای خرج کردن دارد و کمتر به خاطر این است که او بیشتر از بقیه شیر دوست دارد. این مسئله در مورد کالاهای لوکس صدق نمی کند اما یک دو راهی برای در زمان خرید کالاهای ضروری در زمان بحران به وجود می آورد.