آیا میخواهید یک استارت آپ شروع کنید؟
اگر بخواهید ثروتمند شوید، چه روش هایی را امتحان میکنید؟ به نظر من بهترین انتخاب و شانس شما در ملحق شدن یا راه اندازی کردن یک استارت آپ است. بهترین راه ثروتمند شدن در سالیان دراز همین روش بوده است. کلمه “استارت آپ” از سال 1960 استفاده میشده اما کاری که در غالب این نام انجام میشود شباهت زیادی به تجارت های دریایی در قرن ها پیش دارد.
استارت آپ ها معمولا با تکنولوژی سر و کار دارند و گفتن “استارت آپ – تکنولوژی – پیشرفته” حجوی بیش نیست. یک استارت آپ، شرکت کوچکی است که روی یک مشکل بزرگ تمرکز میکند.
خیلی از مردم با همین اطلاعات کم ثروتمند میشوند. نیازی نیست که در علم فیزیک مهارت داشته باشید تا بتوانید یک کوزه گر ماهر بشوید. اما خب برای دانستن اصول یا به عبارتی فوت کوزه گری لازم است. چرا استارت آپ ها کوچک هستند؟ آیا اگر کار پیشرفت کند و بزرگ تر باشد دیگر یک استارت آپ نیست؟ چرا همیشه به دنبال کشف یک تکنولوژی جدید هستند؟ چرا همه استارت آپ ها دارو یا قطعات کامپیوتری میفروشند اما هیچکدام روغن ذرت یا مایع لباسشویی نمیفروشد؟
قیاس منطقی
از نظر اقتصادی، میتوانید به استارت آپ با این دید نگاه کنید که قرار است کل زندگی کاری شما را در چند سال خلاصه کند. چهار سال سخت کار میکنید به جای چهل سال رفتن سر یک کار معمولی. که بخصوص در تکنولوژی در آمد بسیار خوبی دارد، البته شما حق الزحمه سریع کار کردن خود را میگیرید.
به یک مقایسه اقتصادی بپردازیم. اگر در بیست سالگی یک هکر بسیار حرفه ای باشید، میتوانید شغلی با در آمد سالیانه 80 هزار دلار داشته باشید. یعنی یک هکر فقط میتواند با این درآمد دخل و خرجش را هماهنگ کند. تقریبا شما میتوانید دوبرابر ساعت کاری یک کارمند شرکت کار کنید و مسلما اگر متمرکز باشید میتوانید سه برابر همان کار را در یک ساعت انجام دهید. سرعت کار شما با حذف کردن یک مدیر که حواستان را پرت میکند بازهم دوبرابر میشود. سوالی که ایجاد میشود این است که شما چقدر باهوش تر هستید نسبت به سطح هوشی که شغلتان نیاز دارد؟ ضریب سه در نظر بگیرید. با جمع کردن همه ی این موارد چیزی بالغ بر 36 برابر سرعت کار شما افزایش میابد به نسبت کار کردن در یک شرکت. اگر یک هکر خوب در یک شرکت بزرگ سالی 80 هزار دلار درآمد دارد، پس یک هکر عالی که خیلی بهتر و بیشتر از هر شرکت مزاحمی کار میکند حدودا سالی 3 میلیون دلار درآمد دارد.
مانند تمام حساب و کتاب ها این جمع و تفریق ها نیز زوایای پنهانی دارد. از صحت صد در صد ارقام به دست آمده دفاع نمیکنم. اگر هم در آمد شخصی که به جای کارمند بودن کارفرمای خودش است 36 برابر نشود قطعا بالای 10 برابر و زیر 100 برابر خواهد بود.
اگر 3 میلیون دلار رقم بسیار زیادی به نظر می رسد، این نکته را فراموش نکنید که ما حد همه چیز را درنظر گرفتیم. یعنی تا حدی کار کردن که حتی سلامتی هم به خطر بیفتد.
استارت آپ معجزه نمیکند. قوانین ثروتمند شدن را تغییر نمی دهند. فقط نقطه پایانی را واضح تر و سریع تر نشان میدهند. یک قانون ثابت در این کار وجود دارد: اگر میخواهید یک میلیون دلار درآمد داشته باشید باید رنجی معادل یک میلیون دلار را تحمل کنید. برای مثال، یکی از راه های به دست آوردن یک میلیون دلار این است که تمام عمر خود را برای اداره پست کار کنید و تمام حقوق خود را پس انداز کنید. مقدار استرسی که در پنجاه سال کار کردن در اداره پست را باید تحمل کنید غیر قابل تصور است. اما در یک استارت آپ شما این حجم از استرس را در سه یا چهار سال متحمل میشوید. شاید با تحمل بعضی از سختی ها کمی پول در آوردن آسان باشد اما قانون ثابت تحمل سختی و میزان درآمد تغییر نمیکند. اگر استارت آپ داشتن آسان بود همه یکی داشتند.
درآمد میلیونی! نه میلیاردی؟
اگر برای بعضی ها 3 میلیون دلار رقم بسیار زیادی است برای برخی دیگر بسیار کم است. آنها میخواهند مانند بیل گیتس درآمد میلیاردی داشته باشند.
خب بیل گیتس را از سر راه پول درآوردن برداریم. اصلا ایده ی خوبی نیست که از افراد مشهور برای مثال زدن استفاده کنیم، زیرا مجلات و روزنامه ها همیشه فقط در مورد ثروتمند ترین ها صحبت میکنند که فقط حواس پرت کردن است. بیل گیتس انسان باهوش، مصمم و سخت کوشی است اما برای اینکه درآمدی به اندازه او داشته باشید باید خیلی بیشتر از اینها تلاش کنید و البته باید خیلی هم خوش شانس باشید.
عوامل متعددی برای موفق شدن یک شرکت لازم است. افرادی که در نهایت ما در مورد آنها در روزنامه ها میخوانیم، بسیار باهوش هستند، خود را کاملا وقف کار کرده اند و البته در قرعه کشی زندگی نیز برنده شده اند (خوش شانس هستند). قطعا بیل گیتس بسیار باهوش و سخت کوش است، اما شرکت مایکروسافت از بزرگترین اشتباهات دنیای کسب و کار سود برد: قرارداد جواز DOS. بدون شک گیتس هرچه در توان داشت انجام داد تا IBM آن اشتباه فاحش را مرتکب شود و در کار خود هم موفق بود، اما اگر شخص باهوشی در تیم IBM بود سرنوشت مایکروسافت بسیار متفاوت میشد. مایکروسافت آن زمان در IBM نفوذ داشت. اگر IBM یک جواز انحصاری را از مایکروسافت درخواست میکرد که باید هم اینطور میبود، مایکروسافت همچنان تحت یک قرار داد میبود. هنوز هم یعنی پول زیادی برای آنها بود و IBM به راحتی میتوانست سیستم عامل خود را هرجای دیگری که دوست داشت راه اندازی کند. در عوض IBM از تمام قدرتش استفاده کرد تا مایکروسافت به استاندارد کنترل تمام کامپیوتر ها برسد. تنها کاری که باید مایکروسافت انجام میداد اجرا کردن نرم ازارها بود. آنها هرگز با تصمیم گیری های جسورانه آینده شرکت را به خطر نیانداختند. تنها کاری که کردند بیسبال بازی کردن با صاحبان جواز بود و محصولات جدید را بی درنگ کپی میکردند.
اگر IBM آن اشتباه را هم مرتکب نمیشد مایکروسافت همچنان یک شرکت موفق بود اما نمیتوانست انقدر سریع رشد کند. بیل گیتس هم همچنان ثروتمند بود اما نامش در آخر لیست فوربز در کنار دیگر مردان همسنش نوشته شده بود.
راه های زیادی برای ثروتمند شدن وجود دارد، این مقاله در مورد یکی از آن کار ها است. این مقاله درمورد چگونه ثروتمند شدن و پول گرفتن بابت آن است. راه های دیگری مانند شانس، احتکار، ازدواج، ارث، دزدی، اخاذی، کلاه برداری، کالای انحصاری، اختلاس، لابی، جعل، و کشف معدن، برای ثروتمند شدن هستند. بیشتر موفقیت های بزرگ شامل یک یا چند مورد از موارد ذکر شده هستند.
راه های پولدار شدن فقط این موارد نیستند، راه های قانونی تر هم وجود دارند (بیشتر این موارد در حال حاضر غیر قانونی هستند) اما مسیری مستقیم هستند.
پول، ثروت نیست
اگر میخواهید ثروتمند شوید، درک درست از ثروت مسلما کمک بزرگی خواهد بود. ثروت شبیه پول نیست. ثروت به اندازه تاریخ بشریت قدمت دارد. در واقع شاید هم قدیمی تر. مورچه ها هم ثروت دارند. پول کشف نسبتا تازه ای است.
ثروت بنیادی است، چیزهایی که میخواهیم و نیاز داریم: غذا، لباس، خانه، ماشین، وسایل تکنولوژی، سفر، و … . میتوانید بدون داشتن پول هم ثروتمند باشید. اگر یک ماشین جادویی داشتید که با دستور شما برایتان ماشین میساخت، غذا آماده میکرد، یا لباسهایتان را میشست یا هر کار دیگری که نیاز داشتید را برایتان انجام میداد، دیگر به پول نیاز نداشتید. البته اگر وسط قطب جنوب زندگی میکردید جایی که هیچ چیز برای خریدن نیست، قطعا پول بی اهمیت میشد.
ثروت چیزی است که شما میخواهید نه پول. اما اگر ثروت مهم است پس چرا همه درباره ی پولدار شدن صحبت میکنند؟ به نوعی مختصر نویسی است: پول راهی برای جمع کردن ثروت است یا به عبارتی این دو جایگزین هم هستند. اما یک چیز نیستند، و اگر میخواهید با راه های جعلی پولدار شوید، فهم راه درست پول درآوردن سختتر می شود.
پول یک اثر جانبی خاص است. در یک جامعه خاص، بیشتر مایحتاج را نمیشود به شخصه تهیه کرد. اگر به یک خودکار، سیب زمینی یا جایی برای زندگی احتیاج داشته باشید باید آنها را از شخص دیگری بگیرید.
چطور کسی که سیب زمینی دارد را میتوان راضی کرد که مقداری هم به شما بدهد؟ با دادن چیزی که او نیاز دارد. اما با تجارت کالا به کالا نمیتوانید خیلی به خواسته هایتان دست بیابید. برای مثال اگر شما سازنده ساز ویولون باشید و هیچکدام از کشاورزان محلی به آن نیاز نداشته باشند، چطور غذا تهیه میکنید؟
با رشد جوامع راهکاری که آنها پیشنهاد میدهند مبادله کالا به کالا در دو مرحله است. بجای دادن ویولون در ازای سیب زمینی شما ویولون را در ازای مثلا نقره میدهید و بعد با آن نقره هر چیز دیگری را که نیاز دارید تهیه میکنید. با رجوع به تاریخ،فلزات بیشترین کاربرد را داشته اند، اما اخیرا روش دیگری از تجارت را استفاده میکنیم که دلار نام دارد، چیزی که حتی وجود خارجی ندارد. اگرچه به عنوان راه تجارت از آن استفاده میشود اما کمیاب بودن آن از طرف دولت آمریکا تضمین میشود.
مزیت این نوع تجارت این است که داد و ستد آسان میشود اما ضرر آن این است که مفهوم اصلی تجارت از بین می رود. مردم فکر میکنند که کار پول به ارمغان میاورد. اما پول فقط یک واسطه است – یک شکل کوتاه شده – برای چیزی که انسان به آن نیاز دارد. بیشتر کسب و کارها ثروت به ارمغان میاورند. کاری را که انسان به آن نیاز دارد انجام میدهند.
استدلال غلط پای سیب (نمودار دایره ای) در استارت آپ
تعداد زیادی از مردم از بچگی بر این باور بوده اند که مقدار مشخصی ثروت در جهان وجود دارد. بله در خانواده ها مقدار مشخصی ثروت و دارایی وجود دارد اما تمام ثروت دنیا یک مقدار مشخص نیست.
در این مقاله ثروت یا دارایی یک نمودار دایره ای شکل در نظر میگیریم. به گفته ی سیاستمداران “نمیتوان یک نمودار داره ای شکل را بزرگ تر کرد”. در مورد ثروت یک خانواده یا مقدار پولی که دولت بابت مالیات یک سال دریافت میکند، این حرف کاملا درست است. اگر شخصی سهم بیشتری بگیرد شخص دیگری باید سهم کمتری بگیرد.
یادم می آید که در کودکی فکر مکردم که اگر شخصی ثروتمند باشد شخص دیگری باید دارایی کمتری داشته باشد. خیلی از مردم دوست دارند که در دوران بزرگسالی هم چنین باوری داشته باشند. این استدلال در ناخودآگاه ذهن افرادی که در مورد شخص ایکس با مقدار ایگرگ ثروت صحبت میکنند، وجود دارد. خب چه بخواهید چه نه با شروع یک استارت آپ شما قرار است که غلط بودن این استدلال را اثبات کنید.
مسئله ای که در این مرحله از شروع کار باعث گمراهی میشود مفهوم انتزاعی پول است. پول ثروت یا دارایی نیست. فقط وسیله ای برای انتقال دارایی ها است. اگر چه ممکن است در حال حاضر مثلا در حساب بانکی خانواده شما مبلغ مشخصی پول برای خرید وسایل مورد نیازتان وجود داشته باشد، اما در جهان مبلغ مشخصی ثروت وجود ندارد. شما میتوانید ثروتمندتر شوید. در طول تاریخ ثروت به وجود آمده و از بین رفته است.
فرض کنیم که شما یک ماشین قدیمی دارید. در تابستان بجای وقت تلف کردن زمان میگذارید و ماشین را مانند روز اول تعمیر و نو میکنید، پس شما در حال تولید ثروت هستید. جهان – همینطور بشر – مانند همان ماشین قدیمی است که روز به روز با ارزش تر میشود. البته این فقط یک استعاره نیست. در حقیقت با فروختن آن ماشین شما پول بیشتری دریافت میکنید.
با تعمیر ماشین شما ثروتمندتر شده اید. اما شخص دیگری را فقیر تر نکرده اید. پس مسلما یک نمودار دایره ای شکل ثابت وجود ندارد. و با کمی فکر کردن اینکه عده ای به وجود همچین تئوری باور دارند تعجب بر انگیز است.
بچه ها بدون اینکه بدانند، میدانند که میتوانند دارایی و ثروت درست کنند. آنها میدانند که اگر پول نداشته باشند میتوانند هدایایی برای تولد دیگران درست کنند. اما کودکان در درست کردن کاردستی خوب نیستند و همیشه وسایل مغازه ها بهتر هستند، یک تفکر محض که تاثیر میگذارد. قطعا زیر سیگاری ناهنجاری که درست میکنم بازار فروش نخواهد داشت.
+ There are no comments
Add yours