نابرابری اقتصادی چیست ؟

  • توسط pooladmin
  • 28/06/2020
  • 0

نابرابری اقتصادی به نابرابری بین درآمد و ثروت افراد اشاره دارد. اختلافی که می تواند بسیار زیاد باشد. فوربس در تاریخ ۱۸ مارس ۲۰۲۰، زمانی که آخرین رتبه بندی خود را نهایی کر ، ۲،۰۹۵ میلیاردر در جهان شمارش کرد – این گزارش بعد از آن بود که ۲۲۶ نفر به دلیل آشفتگی ناشی از همه گیری ویروس در بازار، پس از ۱۲ روز از این لیست خارج شدند. در همین حال، جدیدترین داده ها از بانک جهانی به ما می گوید که در سال ۲۰۱۵، حدود ۷۳۶ میلیون نفر در سطح جهان با کمتر از ۱.۹۰ دلار در روز زندگی می کردند. اگرچه این در واقع پیشرفت بزرگی درمقایسه با سال ۱۹۹۰ است، زمانی که ۱.۹ میلیارد نفر در فقر شدید زندگی می کردند و فقط ۲۶۹ میلیاردر در جهان وجود داشت.
برخی براین باورند که موج بالارونده همه قایقها را بالا میبرد. در طول ۳۰ سال گذشته، ثروت جهانی افزایش یافته است که این باعث بهبود سطح زندگی شده است. برخی دیگر به این اعداد نگاه می کنند و فکر می کنند این غیرقابل توجیه است که افرادی در فقر زندگی می کند درحالی که ارزش داراییهای میلیاردرهای جهان ۸ تریلیون دلار است. البته که هر دو جمله می تواند صحیح باشد.
نابرابری مانند اینها – و مواردی که بسیاری از افراد در زندگی روزمره خود می بینند، جایی که بی خانمان ها در چادرهایی زندگی می کنند که تنها چند مایل از خانه های فانتزی فاصله دارد- سؤالاتی درباره نابرابری اقتصادی ایجاد می کنند. نابرابری اقتصادی چیست؟ چگونه و چرا اتفاق می افتد؟ آیا این یک امر طبیعی است یا یک امر سیستماتیک است؟ آیا باید تلاش کرد تا مساوات در امور مختلف انجام شود؟ – مثلاً با افزایش مالیات بر درآمد بالاتر، همانطور که در کشور سوئد اجرا می شود؟ و آیا این همه گیری باعث نابرابری بیشتر می شود؟
ما جوابی برای این سوالات نداریم. علل نابرابری اقتصادی چند وجهی است، و جامعه ما به این توافق نرسیده است كه چه كاری در مقابله با هر اتفاق انجام دهد. ما شاهد دوگانگی در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا در سال ۲۰۲۰ هستیم. پیشنهاد سوسیالیستیهای دموکرات مالیات بر “ثروت افزوده” است که برای کمک به تأمین اعتبار برنامه های اجتماعی صرف میشود در حالی که جمهوریخواهان مخالف چنین پیشنهادی هستند.
آنچه ما می توانیم ارائه دهیم، پیشینه و بینشی در مورد وضعیت نابرابری اقتصادی در این کشور است.

درک نابرابری اقتصادی

ماهیت برابری اقتصادی این است که چقدر پول افراد کم درامد در مقابل اقراد با درامد بالا بدست می اورند و چگونه ثروت در جامعه توزیع شده است. افراد چه دارایی هایی در اختیار دارند تا در مواقع دشوار بتوانند از انها بهره ببرند و آنها را در فرصتهای جدید سرمایه گذاری استفاده کنند؟ این تفاوتها به چند دلیل مهم است .
بیایید ابتدا به جنبه روانی نابرابری اقتصادی بپردازیم. همه ما خودمان را با دیگران مقایسه می کنیم. میزان رضایت ما نه به بالا یا پایین بودن درامد و نه به چیزهایی که میتوانیم بخریم و نه به میزان ارامشی که ثروت برای ما می اورد است .
در عوض، رضایت ما تا حدودی بستگی به این دارد که درآمد و ثروت ما با دیگران مقایسه شود: همسایگان، همکاران، دوستان، خواهر و برادران، همکلاسی ها و کارفرمایان. بیایید برای نمونه حسابداری به نام لورنزو را در نظر بگیریم. لورنزو ممکن است کاملاً خوشحال باشد که سالانه ۷۰،۰۰۰ دلار در شغل حسابداری خود کسب می کند، اما این فقط تا زمانی است که متوجه شود همکار و حسابدار دیگر سباستین ۸۰،۰۰۰ دلار درآمد دارد. او حس می کند که این نابرابری ناعادلانه است. او احساس نارضایتی می کند و شاید حتی عصبانی شود.
لورنزو با سباستین روبرو می شود و از او می پرسد که برای بدست آوردن ۱۰ هزار دلار اضافی در سال چه کاری انجام می دهد؟ او خاطرنشان می کند که هر دو تجربه یکسانی دارند، آنها تقریباً همان زمان کار خود را در شرکت شروع کردند و هر دو کار یکسانی را انجام می دهند.
در پاسخ، سباستین می گوید که این چیز بزرگی در مقایسه با مدیرعامل آنها که ۶۰ میلیون دلار درآمد دارد نیست. به علاوه، دوستشان مارکو که از طریق پیمانکاری، در بخش خدمات به مشتری مشغول به کار است، فقط ۲۰ دلار در ساعت دریافت می کند. او مانند انها مزایا ندارد. تنها ۱۰ روز مرخصی با حقوق دارد و او باید انتخاب کند که از آن برای تعطیلات – کارهای شخصی یا مرخصی در زمان بیمار استفاده کند.

آیا برابری اقتصادی مطلوب است؟

لورنزو توضیحی در مورد موقعیت و دستمزد مارکو می دهد. مارکو به دانشگاه نرفته است، در حالی که لورنزو و سباستین در دبیرستان سخت کار می کردند و در دانشگاه های خوبی تحصیل کرده اند. مهمتر آنکه، هر دو حسابدار رسمی هستند، این بدان معناست که انها کارهای زیادتری از جمله پاس کردن امتحانات بیشتر و صرف هزینه و وقت برای دریافت گواهینامه حسابداری کرده اند. منطقی نیست که مارکو بتواند ۷۵،۰۰۰ دلار درآمد داشته باشد. او هیچ یک از این کارها را نکرد. این روشی است که سیستم در ان کار می کند.
بیشتر آمریکایی ها با ان موافق هستند. آنها می گویند که حتی اگر لورنزو و سباستین هر دو مجرد هستند و مارکو از شریک زندگی خود و دو فرزند حمایت می کند – بنابراین، مطمئناً، مارکو به درآمد بالاتری بیش از آنچه که لورنزو و سباستین انجام می دهند احتیاج دارد – آنها این ایده یعنی ” گرفتن از کسی که توانایی دارد و دادن به کسی براساس نیازهاش ” را دوست ندارند.
این یک باور کمونیستی است و کمونیسم پس از به قدرت رسیدن اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۱۷،  پیامدهایی چون اعدام میلیون ها نفر به دستور دولت، گرسنگی بزرگ، جنگ و بدبختی گسترده بشر پیش آمد. (با این حال، کسانی هستند که می گویند این مسئله فقط خود فلسفه کمونیستی نیست، بلکه اجرای تاریخی آن تحت دیکتاتورهای وحشیانه است.)
برگردیم به حسابداران. لورنزو فکر نمی کند این عادلانه باشد که ۱۵،۰۰۰ دلار از ۷۰،۰۰۰ دلار حقوق خود را به مارکو بدهد تا هر یک از آنها بتوانند ۵۵ هزار دلار در سال بدست آورند.
سباستین هم نمی خواهد از این پول دست بکشد. اگرچه او شریک زندگی یا بچه ای ندارد، اما او هزینه پرداخت وام دارد و علاوه بر این تصمیم به ادامه تحصیل در رشته ام بی ای را دارد که ارزان نیست. او نمی خواهد بچه های شخص دیگری را حمایت کند. اگر او فقط سالانه ۵۵،۰۰۰ دلار درآمد داشته باشد نمی تواند مدرک سی پی ای بگیرد.

چگونه نابرابری اقتصادی اتفاق می افتد؟

 دیدیم که یک دلیل نابرابری اقتصادی که باعث ایجاد مشکل می شود مقایسه خودمان با دیگران است. ما احساس بدی می کنیم وقتی متوجه می شویم که افراد دیگر بیش از ما دریافت می کنند، به خصوص هنگامی که به آن افراد شبیه هستیم. مردم برای کار سخت به انگیزه نیاز دارند و احساس می کنند که شایسته آنچه که کسب می کنند هستند. آنها همچنین به شایسته سالاری اعتقاد دارند، این عقیده که مردم از طریق کار سخت به ثروت و وضعیت بهتر می رسند، و نه امتیاز و رابطه. اما لورنزو و سباستین چه احساسی خواهند داشت اگر اطلاعات بیشتری در مورد داستان زندگی مارکو کسب کنند؟
مارکو در یک جامعه نیمه روستایی بزرگ شد. مدارسی که او در انها تحصیل می کرد کمی پایین تر از حد متوسط بود و او هیچ انتخابی در مورد محل تحصیل خود نداشت. پدرش در یک فروشگاه مواد غذایی محلی قفسه ها را مرتب می کرد و مادرش در رستوران کار می کرد. هیچ یک از والدینش دبیرستان را تمام نکردند. آنها نمی توانستند به او در انجام تکالیف مدرسه کمک کنند. آنها اغلب شبها و آخر هفته ها هم کار می کردند. پدربزرگ و مادربزرگ مارکو در آن ایام از او مراقبت می کردند و او با بچه های محله بازی می کرد. در دبیرستان، او به عنوان یک پیشخدمت در رستورانی که مادرش در آن کار می کرد، مشغول به کار شد. دوستان او بچه های خوبی بودند اما هیچکدام از آنها به رفتن به دانشگاه فکر نمی کردند. بیشتر بزرگسالان در زندگی مارکو فارغ التحصیلان دانشگاه نبودند. هیچ کس انتظار نداشت که مارکو یا دوستانش به دانشگاه بروند یا وارد یک حرفه رسمی شوند.
لورنزو و سباستین هر دو در شهر بزرگ شدند. والدین سباستین در یک محله طبقه متوسط رو به بالا و دارای مدارس عالی دولتی زندگی می کردند.
والدین لورنزو از یک برنامه انتخاب مدرسه استفاده کردند تا او در بهترین مدرسه تحصیل کند. معلمان هر دو پسر شاهد استعداد و پیشرفت آنها بودند و آنها را ترغیب می کردند که در کلاسهای پیشرفته شرکت کنند. آنها همیشه بهترین نمره را دریافت نمی کردند، اما نمره آنها به اندازه کافی خوب بود تا انها وارد کالج های معروف شوند. به علاوه، همه دوستانشان به کالج می رفتند و معلمان آنها هم که انتظار داشتند که آنها وارد کالج شوند به آنها کمک می کردند.
برای این سه مرد، نابرابری فرصت ها به جایی رسیده که امروز در آن قرار دارند. هیچکدام از آنها یا والدینشان کار اشتباهی نکردند. اما موقعیت مالی بهتر سباستین باعث شد که او دریک منطقه خوب با مدارس با کیفیت رشد کند. لورنزو موقعیت این را داشت که در جایی بهتر کنار بچه هایی مانند سباستین که پدران و مادرشان انتظار داشتند فرزندانشان در دانشگاه حضور یابند و شغل شرکتی با دستمزد و مزایای خوب داشته باشند تحصیل و رشد کند. مارکو هیچ یک از این مزایا را نداشت.
این مثال یک نمونه از مواردی هست که در نابرابری اقتصادی ممکن است اتفاق بیافتد.
شکاف بین میزان ثروت و نژاد در ایالات متحده امریکا
متوسط دارایی هر بزرگسال دارایی هر بزرگسال
خانواده های سفید پوست $۱۷۱,۰۰۰ $۹۳۳,۷۰۰
خانواده های سیاه پوست $۱۷,۶۰۰ $۱۳۸,۲۰۰
خانواده های امریکای لاتین $۲۰,۷۰۰ $۱۹۱,۲۰۰

چگونه همه گیری کوید-۱۹ نابرابری اقتصادی را نشان داده است؟

تهدید ویروس بسیار مسری و گاه مهلک کوید -۱۹ که هیچ کس از آن مصونیت ندارد – باعث شده است تا مردم بیشتر از نابرابری های اقتصادی در جامعه ما آگاه شوند. این نمونه ها در حال جمع شدن هستند: حاشیه نشینی و سوءاستفاده از آمریکایی های لاتین، آمریکایی سیاه پوست و بومیان آمریکا باعث شده که این گروهها بیشتر از سفید پوستان در معرض الوده شدن به ویروس باشند و با سرعتی بسیار بالاتر از سفید پوستان می میرند. کارگرانی که با مزد کم در مشاغل پر خطر مثل کشتارگاهها برای ساعتی معادل ۱۴.۲۳ دلار (۲۹،۶۰۰ دلار در سال) کار می کنند به خاطر محیط نامناسب در محل کار به ویروس کوید-۱۹ آلوده شده اند.
در تاریخ ۱۹ مارس ۲۰۲۰، کریستوفر کربس، مدیر آژانس امنیت سایبری و زیرساخت وزارت امنیت داخلی ایالات متحده آمریکا، تفاهم نامه “ضرورت تغییر اساسی کارگران زیربنایی” را صادر کرد. معمولاً این کارگران به عنوان “کارگران اساسی” نامیده می شوند کسانی که شغل انها در برقراری بهداشت عمومی و ایمنی و امنیت اقتصادی و ملی کشور مهم است. در این یادداشت “صنایعی که از آنها پشتیبانی می کنند مشخص هستند، اما لزوماً محدود به آن نیستند، خدمات پزشکی و بهداشتی، ارتباطات از راه دور، سیستم های فناوری اطلاعات، دفاع، غذا و کشاورزی، حمل و نقل و لجستیک، انرژی، آب و فاضلاب، اجرای قانون و کارهای عمومی”.
این لیست اجباری نیست، اما مشخص می کند که چه کسی باید به کار خود ادامه دهد و چه کسی باید در خانه بماند تا از انتشار بیماری جلوگیری کند. هدف از ان چیست؟ “صاف کردن منحنی”، برای جلوگیری از تحت الشعاع قرار دادن سیستم مراقبت های بهداشتی می باشد تا این ازدحام جمعیت بیمار مانع از ان نشود که افراد بیمار از دریافت خدمات پزشکی محروم بمانند. این یادداشت همچنین امکان کار از راه دور را تشویق می کند و راهکارهایی برای کاهش شیوع بیماری در بین افرادی که نمی توانند از راه دور کار کنند بیان می کند.

نابرابری اقتصادی و سلامت

در دو ماه از انتشار این یادداشت، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد بسیاری از کارفرمایان حمایت کافی از کارگران اصلی برای جلوگیری از انتشار ویروس کوید-۱۹ را نداشته اند.

تا حدودی، این مشکل را می توان به عدم وجود آمادگی برای مقابله با همه گیری، و طبق گزارش های مطبوعات ملی، کمبودهای گسترده در تجهیزات محافظت بهداشت شخصی، حتی برای ارائه دهندگان خدمات پزشکی نیز نسبت داد. چیزی که واضح است این شرایط برای بسیاری از کارگران بدتر است.
برخی به کار خود ادامه دادند زیرا احساس می کنند چاره ای ندارند: امرار معاش خانواده هایشان به دستمزد انها بستگی دارد. یک زن ۶۲ ساله در کالیفرنیا به لس آنجلس تایمز گفت که او به کار لباسشویی در خانه سالمندان برای ساعتی ۱۳.۵۸ دلار ادامه می دهد، اگرچه شوهرش که دچار مشکلات قلبی است، از او خواسته در خانه بماند. او گفت که مجبور است از خانواده خود حمایت کند. همه آنها به ویروس کوید-۱۹ مبتلا شدند.
این اوضاع و احوال باعث شده است كه برخی بگویند كه افرادی که به عنوان كارگران واقعی تلقی می شوند تبدیل به كارگرانی مصرفی شدند. برخی از کارفرمایان، شاید مشهورترین ایرلاین ها، حتی کارگران خود را از پوشیدن ماسکهای صورت ممنوع کرده اند و آنها را در محیط کار در معرض خطر گرفتن ویروس قرار داده اند.
برخی افراد به محیط کار خود رفته اند زیرا کارفرمایان آنها دستمزد، مزایا یا مرخصی با حقوق در زمان بیماری را برای انها فراهم نمی کنند تا انها به سلامتی خود بپردازند. میلیونها نفر به خاطر مجبور شدن به ماندن در خانه بیکار شده اند، اگرچه ممکن است انها در مقابل ویروس مصون باشند، اما آنها پول برای پرداخت قبض های خود ندارند مگر اینکه پس اندازی برای مواقع اضطراری داشته باشند، و بیشتر مردم این را ندارند.
افراد بیکار همچنین ممکن است در صورت بیمار شدن بیمه درمانی نداشته باشند، زیرا درایالات متحده امریکا بیمه درمانی با کیفیت بالا و مناسب به (Affordable Care Act /ACA) به داشتن شغل گره خورده است.
برگردیم به داستان کارگران خیالی. مارکو نماینده دقترخدمات مشتری است که به دلیل همه گیری تعطیل شده است، او قادر به انجام کار از خانه است. اما این شرکت به دلیل کمتر و کندتر شدن تجارت نیاز به همه کارمندان ندارد. بنابراین او کنارگذاشته شده است و در تلاش است تا غرامت بیکاری را از یک سیستم بارگذاری شده دریافت کند.
در همین حال ، لورنزو و سباستین همچنان به کار پردرآمد خود در زمینه حسابداری از خانه مشغول هستند. آنها همچنان بیمه درمانی دارند که کارفرما هرگز آن را به مارکو پیشنهاد نکرده است زیرا او از طریق یک پیمانکار کار می کند و کارمند رسمی شرکتی نیست. او دارای بیمه درمانی معمولی است، اما مطمئن نیست که چگونه می تواند حق بیمه خود را پرداخت کند.
زندگی بدون بیمه درمانی برای همه خطر بزرگی است، اما این یک خطر بزرگتر برای مارکو است چرا که او از آسم رنج می برد. در حقیقت، بسیاری از افرادی که با او بزرگ شده اند دچار این مشکل بوده اند، شاید به این دلیل که والدین آنها سیگار می کشیدند و یا شاید به این دلیل که کیفیت هوای بیرون به خاطر نزدیکی به یک کارخانه شیمیایی ضعیف بوده است. لورنزو و سباستین این مشکلات را نداشته اند. آنها ممکن هست شانس بهتری داشتند چرا که با این شرایط بد سلامتی روبرو نبوده اند.
این یکی دیگر از جنبه های نابرابری اقتصادی است که به دلیل همه گیر شدن بسیار واضح تر شده است: شیوع بالاتر ابتلا به همه گیری ویروس به دلیل شرایط بد پیشینه بهداشتی مانند آسم و فشار خون در افراد کم درآمد و افراد رنگین پوست، به دلیل اینکه کل زندگی آنها به حاشیه رانده شده است. این جمعیت در معرض خطر مرگ بیشتری در همه گیری قرار دارند زیرا شرایط نامطلوب بهداشتی باعث می شود انها ویروس کوید-۱۹ را در محیط کار گسترش دهند.

رفع نابرابری اقتصادی

آیا نابرابری اقتصادی چیزی است که باید سعی کنیم آنرا برطرف کنیم؟ در ایالات متحده، این سؤال به یک مسئله سیاسی داغ تبدیل شده است. این شامل مواردی از قبیل مالیات پیشرفته، پوشش جهانی مراقبت های بهداشتی، بیمه بیکاری، درآمد پایه، دارو و بیمه خدمات درمانی می شود .
برخی فکر می کنند ایالات متحده باید بیشتر منطبق با مدل نوردیک شود و شبکه تأمین اجتماعی خود را تقویت کند. برخی دیگر احساس می کنند این مدل بیش از حد سوسیالیستی است و الگوی سرمایه داری را ترجیح می دهند. آنها نمی خواهند مالیات بالاتری را بپردازند که برای تأمین اعتبار بیشتر برنامه های اجتماعی مورد نیاز است. آنها معتقدند که پر کردن شکاف اقنصادی از طریق خیریه های خصوصی، راه حل بهتری است.

بیشتر مردم مایل به پرداخت مالیات هستند، اما تفاوت انها در میزان پرداخت برای کاهش نابرابری اقتصادی می باشد. لورنزو و سباستین فکر می کنند که مالیاتی که آنها پرداخت می کنند، در حال حاضر به افرادی مانند مارکو از طریق برنامه های امنیت فدرال و ایالتی کمک می کند. بخشی از دلارهای مالیاتی هم از طریق تأمین اجتماعی و خدمات درمانی به حمایت از افراد مسن کمک می کند.
علاوه بر این، لورنزو و سباستین هرکدام در حال حاضر ۱۰٪ از دستمزد خود را به موسسات غیرانتفاعی محلی به افراد بیکار در دوران همه گیری کمک می کند اهدا می کنند. آنها احساس نیاز به مشارکت در جامعه محلی خود را درک می کنند زیرا خوش شانسی یکی از دلایلی است که آنها قادر به ادامه کار هستند. انها برا این باورند که کسانی که بیکار شده اند نباید به خاطر بد شانسی دچار مشکل شوند.

اصل مطلب

نابرابری اقتصادی مسئله ای دشوار است. برخی از نابرابری ها ممکن است طبیعی باشد. مارکو هیچ کدام از شرایطی را که او در ان به دنیا آمد انتخاب نکرد چیزی که لورنزو و سباستین ان را انجام دادند. نیروهای اجتماعی ممکن است باعث تغییر شرایط محل بدنیا امدن شود و مساله نابرابری را دائمي کند. اگرچه سایر نیروها به مارکو کمک کردند تا شغلی با درامد خوب پیدا کند درحالی که دارای مدرک دانشگاهی نبود، اما پس، چرا مارکو نباید به همان فرصتهایی که همکاران خود از آن بهره می برند، دسترسی داشته باشد؟ مبحث انصاف و برابری فرصتها در زیر مسئله نابرابری اقتصادی و جوانب طبیعی، اجتناب ناپذیر، قابل قبول یا حتی مطلوب قرار می گیرد. این وظیفه هر یک از ماست که تصمیم بگیریم که می خواهیم برابری یا نابرابری اقتصادی چگونه به نظر برسد، سپس رأی دهیم و دلارهای خود را بر این اساس خرج کنیم.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

عضو خبرنامه پول پدیا شوید

اخبار

error: !در صورت نیاز به کپی مطالب با ما تماس بگیرید