اکنون پنج سال است که بخش اقتصادی بی بی سی با مدیران کسب و کارها برای سری برنامههای رازهای مدیران ملاقات کرده و از آنها دعوت میکند تا در فیلمهای کوتاه، توصیههای الهام بخش خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. دوگال شاو Dougal Shaw تهیه کننده برنامه، بعد از مصاحبه با بیش از ۲۰۰ مدیر ارشد برخی از خصوصیات شخصیتی که در پشت صحنه از این افراد مشاهده کرده را توضیح میدهد.
اسرار یک مدیرعامل: «آنچه من از رفتار پشت صحنه مدیران آموختهام»
ما اولین مهمان خود را در اگوست ۲۰۱۵ از پشت یک دیوار شیشهای در راهروهای بخش اخبار بی بی سی نشان کردیم، کسی که دستیارانش همچون پروانه در اطراف او میچرخیدند.
«آیا باید او را انتخاب کنیم»؟ شروع برنامه با چنین مدیری میتوانست یک شروع رویایی باشد.
سر جیمز دایسون Sir James Dyson به تازگی مصاحبه تلویزیونی خود را در استودیویی به پایان رسانده بود. ما به او نزدیک شدیم و ایده اسرار مدیران را توضیح دادیم. آیا او میتواند برخی از توصیهها را که آرزو میکرده قبل از شروع به کار خود نسبت به آن آگاهی داشته با دیگران به اشتراک بگذارد؟
او این ایده را دوست داشت و ما فیلمبرداری را آغاز کردیم.
او نه تنها اولین مدیر شرکت کننده در برنامه من بود، بلکه اولین بینش من در مورد شخصیت مدیران را شکل داد. چیزی که من به مرور زمان و طی ساخت برنامه مشاهده کردم این است که رویکرد مدیران برای روند فیلمبرداری اطلاعات زیادی را راجع به آنها فاش میکند.
آنچه در ادامه میخوانید برخی از مشاهدات کلی است و نه قوانین علمی. البته فراموش نکنید که مدیران کسب و کارها نیز مانند بقیه انسانها افراد منحصر به فردی هستند.
بنیانگذار در برابر مدیر ترقی یافته
سر جیمز دایسون نمونه خوبی از مدیرعاملی است که بنیانگذار است.
بنیانگذار، شرکتی را از ابتدا ایجاد میکند، بنابراین شاید بتوان او را فردی ریسک پذیر در نظر گرفت. او از انجام مصاحبه با ما دریغ نکرد با وجودی که مجبور بود تصمیم خود را با لحاظ کردن زمان اندک برای آماده سازی اتخاذ کند. او این چالش را به طور خودجوش پذیرفت.
بنیانگذاران باید به ویژه افرادی کاریزماتیک باشند تا شرکتها را از هیچ بسازند زیرا روزهای ابتدایی هر کسب و کاری بیش از هر موضوعی به مهارتهای اقناعی و توانایی تحمل فراز و نشیبها بستگی دارد.
بسیاری از افرادی که من با آنها ملاقات کردهام دارای شخصیتی مغناطیس گونه و برون گرا بودند که شما را به سمت خود جذب میکنند. نمونه خوبی از این قبیل اشخاص جانی بادن Johnnie Boden، بنیانگذار امپراتوری لباس«بادن» بود. ما در رویداد هفته مد لندن در سال ۲۰۱۵ با او مواجه شدیم. او هم از انجام مصاحبه استقبال کرده و توصیههای خود را با دیگران به اشتراک گذاشت.
این دو مثالی از مردان بنیانگذار کمپانی بودند اما بنیانگذاران زن نیز این ویژگی را دارند.
بر خلاف این نوع شخصیت، مدیر اجرایی است، فردی که به تدریج از نردبان ترقی بالا رفته و شرکت توسط خود او ساخته نشده است. این گروه از مدیران معیارهای بیشتری برای مصاحبه دارند و وقتی برای مصاحبه حاضر میشوند کمی بیشتر در رفتارشان محافظه کار هستند.
چند مدیرعامل که مناسب این قالب بودند با توصیههای از قبل آماده شده که بر روی کاغذ نوشته بودند در مصاحبه حاضر شدند. برخی حتی این توصیهها را به خاطر سپرده بودند و مانند بازیگر آن را اجرا کردند و وقتی بر سر یک واژه خاص گیر میافتادند فشار زیادی به خود وارد میکردند. آنها با ضبط برنامه مانند مصاحبه شغلی رفتار کردند.
رفتاری که از بسیاری جهات سزاوار نوعی تشویق برای این افراد است زیرا آنها مسئله را جدی گرفته و زمانی را برای آماده سازی خود صرف کرده بودند.
این نژاد از مدیران بیشتر تحلیلگر، دقیق و تحقیق محور هستند.
تقسیم جنسیتی
چند هفته بعد از شروع کار، ما یک سؤال محوری برای کارآفرینان مهمان برنامه داشتیم: «توصیهای که دوست داشتید در ابتدای شروع کار به شما گفته میشد چیست؟» در صورت تمایل، جواب میتوانست به شکل یک داستان باشد. داستانی که تعمداً بصورت پایان باز بود. بنابراین جالب است بدانیم که میهمانان چه رویکردی نسبت به این موضوع داشتهاند.
در اینجا بود که من الگوی دیگری یافتم: مدیران زن غالباً با یادآوری تجربیات بسیار شخصی و عاطفی، داستان خود را شکل میدهند.
جالبترین لحظههای مصاحبهها مربوط به افرادی نیست که اطلاعات را از طریق دوربین منتقل میکنند بلکه مربوط به افرادی است که احساس خود را با دیگران به اشتراک میگذارند. به این ترتیب کارآفرینان زن بهترین شرکت کنندگان برنامه رازهای مدیران بودند. بسیاری از آنها مایل بودند در مورد نقاط ضعف خود و چگونگی تلاش برای غلبه بر آن صحبت کنند.
دو نفر در این رابطه واقعاً برای من مثال زدنی بودند.
الکس دپلج Alex Depledgeکه بصورت شراکتی یک بستر آنلاین نظافت داخلی به نام Hassle.com را بنیانگذاری کرد و آن را با سود مناسبی فروخت. وقتی با او آشنا شدم همۀ جذابیتهای یک بنیانگذار را داشت اما همچنین داستانی صریح و صادقانه را بیان کرد که در هنگام ضبط برنامه مرا غافلگیر کرد. او خاطرات خود را به یاد میآورد که درست بعد از جمع آوری میلیونها پوند بودجه، شوهرش او را گریان در خانه پیدا کرده بود در حالیکه بارها و بارها میگفت: «نمیدانم چگونه باید مدیر یک شرکت باشم».
الکس یک میلیون مایل با گوردون گکو Gordon Gekko مدیر کلیشهای وال استریت که رئیس قدرتمند کسب و کار است فاصله دارد.
در مصاحبه به یادماندنی دیگری، جو مالون Jo Malone مدیر یک شرکت تولید عطر از ابتدا گفت که مقصر «تصمیمات اشتباه» بوده و به سایرین توصیه کرد که هرگز تصمیمات مهم را در روزهای بد و به ویژه هنگامی که احساساتی هستند اتخاذ نکنند.
نمونههای بسیار دیگری نیز وجود دارد.
جسیکا بوچر Jessica Butcher از بلیپر در مورد اینکه چگونه او به عنوان یک رهبر کسب و کار «سندرم شک و تردید» دارد صحبت کرد. در ویدئویی که در لینکدین وایرال شد، امیگلدینگ Amy Golding از شرکت اوپوس، فاش کرد که چگونه بازخوردهایی گرفته که معتقد بودند او برای مدیر شدن بیش از حد دختر بچه است.
هیچکدام از این مهمانها نسبت به داستان خود شرمسار نبودند و هرکدام روایت خود از تاب آوری اوقات سخت را با دیگران به اشتراک میگذاشتند تا شک دیگر افراد در موقعیتهای مشابه نسبت به خود را از بین ببرند.
خانه و بیرون، بزرگ یا کوچک
در صورت امکان ما دوست داریم که از مدیران در محیط طبیعیشان فیلم بگیریم: دفاتر یا کارخانهها. آنها اما تمایل دارند که مصاحبه در خانه شخصیشان باشد و غالباً خوشحال میشوند که خانه را به شما نشان دهند. نمونه خوبی از این افراد ویل باتلر-آدامز Will Butler-Adams از دوچرخه سازی برامپتون بود.
فیلمبرداری در محیط کار همچنین به این معنی است که میتوانیم ببینم مدیران در مقابل کارمندان خود چگونه رفتار میکنند.
در اینجا بود که من متوجه تمایز بین شرکتهای بزرگ و کوچک شدم.
در یک شرکت بزرگ به ویژه یک شرکت چندملیتی، اکثر کارمندان با مدیرعامل خود رابطه تنگاتنگی ندارند. در حقیقت، بسیاری از افراد ممکن است برای اولین بار وقتی که من آنجا هستم مدیر خود را شخصاً ببینند. بنابراین این مدیران مانند یک سلبریتی وارد ساختمان میشوند. این واقعیت که آنها برای انجام یک مصاحبه رسانهای در دفتر کار خود هستند، فقط به پیله رمز و راز اطراف آنها میافزاید.
اما در یک شرکت کوچک یا حتی متوسط اوضاع میتواند برعکس باشد. در این حالت مصاحبه رئیس با بی بی سی دستمایه شوخیهای روزانه بین افراد و موضوعی لذت بخش در دفتر کار است و همکاران اغلب در این مورد با رئیس خود شوخی میکنند.
در این شرکتهای کوچک جو صمیمی خوبی وجود دارد زیرا مدیر عامل فردی مانند سایرین است. او شخصاً تیم را میشناسد و آنها میتوانند با همدیگر اوقات مفرحی داشته باشند. بسیاری از مدیران اجرایی در این شرایط از من سؤال میکنند که آیا من میخواهم برای نگرش بهتر نسبت به کمپانی از دیگر پرسنل هم فیلم بگیرم؟
در واقع این قبیل مدیران از اینکه تمام توجهات به آنها معطوف شود معذب میشوند.
چشم انداز دیگر
من مشاهدات خود را با کسی که مدت زمان بیشتری نسبت به من با مدیران گذرانده است به اشتراک گذاشتم: آدی آشیم Oddi Aasheim مشاوره عملکردی که برنامههای مربوط به آموزش و توسعه را برای رهبران کسب و کارها برگزار میکند. در حالی که او نظرات من را «کاملاً معتبر» یافت اما یادآوری کرد که من مسائل را از یک منظر خاص، یعنی رسانه میبینم.
به عنوان مثال در حالی که بنیانگذاران هنگام ملاقات با اصحاب رسانه یا سرمایه گذاران بالقوه میتوانند شخصیتهای «دلپذیر» به نظر بیایند اما بسیاری نیز توانایی تغییر به حالتهای شخصیتی مختلف متناسب با شرایط خاص را دارند، برای مثال این افراد در هنگام ملاقات با مدیران بانک متبوع خود بسیار جدی و خشک هستند.
مدیرانی که از ردههای پایین تا قله مدیریت بالا رفتهاند «غالباً توانایی متناسب سازی خود با شرایط را پیدا کردهاند» و بخشی از کار آشیم کمک به آنها برای تبدیل شدن به یک رهبر و دادن احساس جدیدی از آزادی است که در نحوه عملکردشان بروز پیدا میکند.
آنچه به نظرم بیش از همۀ تجربیات من مورد توجه او قرار گرفت شناختم از مدیران زن بود که آمادگی نشان دادن نقاط ضعف خود را دارند. او میگوید این یک روند جدید است.
«اعتبار و موفقیت شما به عنوان مدیرعامل دیگر ارتباطی به دانش، تخصص و آن روندی که شما را به آن موقعیت شغلی رسانده ندارد. همه چیز به این بستگی دارد که شما به عنوان یک رهبر چه خصوصیاتی دارید، تواناییتان جهت ایجاد محیطهای قدرتمند و ایجاد یک حس واقعی برای هدفی مشترک چگونه است و آیا محیطی ساختهاید که شایسته سالاری رواج یافته، ایدهها شکوفا شده و صحبت کردن در موقعیتهای به ظاهر ویژه، بیخطر باشد؟»
جمع بندی
من از تلفن همراه خود برای فیلمبرداری اکثر ویدیوهایی که در این برنامه در طی پنج سال گذشته دیده شده استفاده کردهام. بسیاری از من پرسیدهاند: «آیا مدیران از اینکه که دیدند شما بجای فیلمبرداری با دوربینهای بزرگ تلویزیونی از موبایل استفاده میکنید ناامید نشدند؟ آیا این امر را حمل بر توهین نکردند؟»
در واقع یک بار هم این اتفاق نیفتاده است (اگرچه یک بار روابط عمومی بجای مدیر ناامید شد). مطمئناً بسیاری از آنها در این باره اظهار نظر کردند. آنها بیشتر مایل بوندند درباره فیلمبرداری با تلفن هوشمند اطلاعاتی کسب کنند. برخی عکس گرفته و از من پرسیدند که از چه تجهیزاتی استفاده میکنم. برخی دیگر از من خواستند که بعد از فیلمبرداری با تیمشان صحبت کنم تا آنها اطلاعات بیشتری کسب کنند.
شاید این صفتی باشد که همه مدیران در آن مشترک هستند: یک ذهن کنجکاو و اشتها برای یادگیری هر چیزی که به تجارتشان مزیت رقابتی میبخشد.