در اقتصاد خرد (Microeconomics)، درآمد نهایی (Marginal Revenue) یا به اختصار MR عبارت است از افزایش درآمد ناخالص یک شرکت که از طریق تولید یک واحد اضافی از یک کالا یا یک واحد اضافی از یک محصول حاصل میشود. همچنین تعریفی دیگری که از درآمد نهایی میتوان ارائه داد عبارت است از درآمد ناخالص حاصل از آخرین واحد به فروش رفته.
درآمد نهایی در بازارهای به شدت رقابتی
در بازارهایی که از لحاظ رقابتی بسیار عالی هستند و یا در بازارهایی که هیچ شرکتی به آن اندازه بزرگ نیست که قدرت تعیین قیمت یک کالا را در اختیار داشته باشد، اگر یک کسبوکار بخواهد یک کالا تولید انبوه را بفروشد و یا تمام کالاهایش را به قیمت بازار به فروش برساند، درآمد نهایی صرفا معادل قیمت بازار خواهد بود. اما به دلیل شرایط موردنیاز برای یک رقابت بینقص، بازارهای رقابتی عالی معدودی وجود خواهند داشت.
برای صنایع به شدت خاص و پیشرفته با محصولات معدود و کم، مفهوم درآمد نهایی پیچیدهتر خواهد بود زیر محصول یک شرکت میتواند بر روی قیمت بازار تأثیرگذار باشد. برای چنین صنایعی میتوان این ادعا را مطرح نمود که قیمت بازار با افزایش تولید کاهش یافته و با کاهش تولید نیز افزایش خواهد یافت. به مثال سادهای که مطرح میکنیم دقت کنید.
درآمد نهایی به چه شکل محاسبه میشود؟
فرمول درآمد نهایی عبارت است از تغییر در درآمد کل تقسیم بر تغییر در تعداد محصول تولید شده یا تغییر در میزان محصول به فروش رفته.برای مثال یک کارخانه اسکیت سازی را در نظر بگیرید. تولیدکننده وقتی هیچ محصولی تولید نکند یا درآمد کل اسکیتها صفر باشد، هیچ درآمدی نیز نخواهد داشت. فرض کنید تولیدکننده اولین واحد از محصولش را به قیمت ۲۵ دلار بفروشد. این کار باعث میشود که درآمد نهایی به ۲۵ دلار برسد. (درآمد کل (۲۵ دلار) تقسیم بر تعداد محصول به فروش رفته (۱)). اما حالا فرض کنید که شرکت برای افزایش فروشش مجبوری باشد قیمتش را کاهش دهد. بنابراین شرکت دومین واحد از محصولش را با قیمت ۱۵ دلار به فروش میرساند. درآمد نهایی حاصل از فروش واحد دوم اسکیتها برابر ۱۰ دلار است زیرا تغییر در درآمد کل (۱۵$-۲۵$) تقسیم بر تغییر در میزان محصول به فروش رفته (۱) عبارت است از ۱۰ دلار. در این مثال، درآمد نهایی کسبشده از قیمتی که شرکت توانایی تولید واحدهای اضافی را داشته باشد کمتر است زیرا کاهش قیمت باعث کاهش درآمد واحد نیز شده است.
درآمد نهایی از قانون بازده نزولی تبعیت میکند بدین معنا که در تمام فرایندهای تولید، افزایش یک فاکتور تولیدی بیشتر درحالیکه تمام فاکتورهای تولیدی دیگر ثابت هستند نهایتا به دلیل اینکه از ورودیها به شکل ناکارآمدتری استفاده شده است، بازده به ازای هر واحد با ارزش کمتری ایجاد خواهد شد.