در یک اقتصاد فرماندهی -که با عنوان برنامه ریزی شده نیز شناخته می شود- دولت مرکزی تمام جنبه های اصلی اقتصاد و تولید یک ملت را کنترل می کند. دولت بر خلاف قوانین اقتصادی بازار آزاد در مورد عرضه و تقاضا، نوع کالاهها و خدمات تولیدی و نحوه فروش و تقسیم آن ها را مقرر می کند.
تئوری اقتصاد فرماندهی توسط کارل مارکس در کتاب مانیفست کمونیست به عنوان مالکیت مشترک ابزار تولید تعریف کرد و به یکی از ویژگی های معمول دولت های کمونیست تبدیل شد.

نکات کلیدی اقتصاد فرماندهی

• اقتصاد فرماندهی یا برنامه ریزی شده، سیستمی است که در آن دولت تمام وجوه اقتصاد ملت را کنترل می کند. تمام تجارت ها و خانه سازی ها در مالکیت دولت و توسط آن کنترل می شود.
• در اقتصاد فرماندهی، دولت تعیین می کند که کدام کالاها و خدمات تولید و چگونه بر اساس برنامه اقتصاد کلان چند ساله فروخته شود.
• در کشورهایی با اقتصاد فرماندهی، مراقبت های بهداشتی، خانه سازی و تحصیلات اغلب رایگان هستند اما درآمد مردم توسط دولت کنترل شده و سرمایه گذاری های شخصی به ندرت مجوز دریافت می کنند.
• در مانیفست کمونیست، کارل مارکس اقتصاد فرماندهی را به عنوان مالکیت مشترک ابزار تولید تعریف کرده است.
• در حالی که اقتصاد فرماندهی برای دولت های کمونیسم و سوسیالیسم عادی است، این دو ایدئولوژی به شکل مختلفی آن را به کار می بندند.

در حالی که اقتصاد فرماندهی قابلیت ایجاد سریع تغییرات فراگیر در اقتصاد و جامعه یک کشور را دارد، ریسک های ذاتی آن مثل تولید بیش از حد و از بین بردن خلاقیت اقتصاد های برنامه ریزی شده بلند مدت مثل روسیه و چین را به متحد کردن شیوه های بازار آزاد به منظور رقابت بهتر در بازار جهانی کشانده است.

اقتصاد فرماندهی

خصوصیات اقتصاد فرماندهی

در یک اقتصاد فرماندهی دولت یک برنامه ریزی چند ساله در سطح کلان دارد که اهدافی چون نرخ استخدام سراسری و محصولاتی که صنایع وابسته به دولت تولید خواهند کرد را تعیین می کند.
دولت قوانین و مقرراتی وضع می کند که برنامه اقتصادی خود را پیاده سازی و اعمال کند. برای مثال، برنامه مرکزی چگونگی تخصیص تمامی منابع کشوری از جمله منابع مالی، نیروی انسانی و طبیعی را دیکته می کند. با هدف از بین بردن بیکاری، برنامه مرکزی این نوید را می دهد که از بالاترین پتانسیل سرمایه انسانی ملت استفاده کند. با این حال صنایع نیز باید به اهداف کلی استخدام در این برنامه پایبند باشند.
صنایع با پتانسیل انحصاری شدن مثل خدمات رفاهی، بانک داری، و حمل و نقل در مالکیت دولت قرار دارند و هیچ رقیبی اجازه ورود به این بخش ها را ندارد. در این روش، معیارهای ضد انحصار مثل قوانین بی اعتمادی غیر ضروری هستند.
دولت صاحب اکثر صنایعی که کالا و خدمات تولید می کنند می باشد. دولت همچنین می تواند قیمت بازار را تعیین کند و موارد ضروری مثل مراقبت های بهداشتی، خانه سازی و تحصیلات را برای مصرف کنندگان فراهم کند.
در اقتصاد فرماندهی با کنترل بیشتر، دولت محدودیت هایی بر درآمد فرد اعمال می کند.

مثال اقتصاد فرماندهی

فشارهای مالی و جهانی شدن بسیاری از اقتصادهای فرماندهی پیشین را به سوی تغییر عادات و مدل های اقتصادی کرده اند اما تعداد کمی از کشورها مثل کوبا و کره شمالی به قواعد اقتصاد فرماندهی پایبند مانده اند.

کوبا

تحت حکومت رائول کاسترو، برادر فیدل کاسترو، اکثر صنایع کوبایی در مالکیت دولت کمونیست و توسط آن اداره می شد. در حالی که بیکاری عملا وجود ندارد، میانگین حقوق ماهانه کمتر از 20 دلار است. خانه سازی و مراقبت های بهداشتی رایگان هستند اما تما خانه ها و بیمارستان ها متعلق به دولت می باشند. از زمانی که جماهیر شوروی سابق در سال 1990 کمک مالی به دولت کوبا را متوقف کرد، دولت کاسترو به تدریج برخی از سیاست های بازار آزاد را در تلاش برای تحریک رشد به کار گرفته است.

کره شمالی

فلسفه اقتصاد فرماندهی این کشور کمونیست مخفیانه بر روی برطرف کردن نیاز های مردم خود تمرکز دارد. برای مثال با مالکیت تمام خانه ها تنظیم قیمت های آن ها دولت هزینه خانه سازی را پایین نگه می دارد. به طور مشابه، مراقبت های بهداشتی و تحصیل دربیمارستان ها و مدارس وابسته به دولت رایگان هستند. با این حال، با کمبود رقابت دلیل کمی برای بهبود و خلاقیت وجود دارد و در نتیجه صنایع وابسته به دولت کارایی لازم را ندارند. حمل و نقل عمومی بسیار شلوغ و صف های طولانی برای دریافت مراقبت های بهداشتی امری عادی است. در نهایت با کنترل سفت و سخت درآمد مردم توسط دولت، افراد هیپ پس اندازی برای ثروتمند شدن ندارند.

نکات مثبت و منفی

برخی مزیت های اقتصاد فرماندهی شامل:

• سرعت آن ها بیشتر است. صنایعی که توسط خود دولت اداره می شوند می توانند پروژه های عظیم را بدون تاخیر های سیاسی و ترس از دادخواست های خصوصی به انجام برسانند.
• از آنجایی که مشاغل و استخدام ها توسط دولت تنظیم می شوند، بیکاری به طور مداوم کم است و بیکاری انبوه به ندرت اتفاق می افتد.
• مالکیت دولتی بر صنایع می تواند مانع از انحصار و روش های سودجویانه ذاتی آن ها مثل قیمت کاذب و تبلیغات فریبنده شود.
• آن ها به سرعت می توانند نیازهای ضروری جامعه مثل مراقبت های بهداشتی، خانه سازی و تحصیلات را فراهم کنند که عموما با هزینه کم و یا رایگان در اختیار قرار می گیرند.

معایب اقتصاد فرماندهی شامل :

• اقتصاد فرماندهی دولت هایی را به وجود می آورد که حق افراد برای دنبال کردن اهداف مالی شخصی را محدود می کند.
• در نتیجه کمبود رقابت در بازار آزاد، اقتصاد فرماندهی نوآوری را سست می کند. رهبران صنایع با پیروی از خط مشی دولت پاداش دریافت می کنند و نه ساخت محصولات و راه حل های جدید.
• از آنجایی که برنامه های اقتصادی قادر به پاسخگویی به موقع به تغییر نیازهای مصرف کنندگان نیستند، اقتصاد فرماندهی اغلب از تولید زیاد یا کم رنج می برد که منتج به کمبود یا مازاد محصول می شود.
• این نوع دولت ها بازار سیاه را ترغیب می کنند که محصولاتی را که توسط اقتصاد فرماندهی تولید نشده اند، تولید و به فروش برسانند.

اقتصاد فرماندهی کمونیست در مقابل اقتصاد فرماندهی سوسیالیسم

در حالی که اقتصاد فرماندهی برای دولت های کمونیسم و سوسیالیسم عادی است، این دو ایدئولوژی به شکل مختلفی آن را به کار می بندند.
هر دو مدل دولت اکثر صنایع و تولید را کنترل و از آن خود کرده، اما اقتصاد فرماندهی سوسیالیسم تلاشی در تملک کار شخصی افراد ندارد. در عوض، افراد می توانند آزادانه و به همان شکلی که دوست دارند بر اساس قابلیت های خود کار کنند. به طور مشابه، تجارت ها نیز می توانند آزادانه افرادی با قابلیت های مورد نیاز خود استخدام کنند به جای اینکه افرادی بر اساس برنامه مدون اقتصادی به آن ها تحمیل شود.
در این روش، اقتصاد فرماندهی سوسیالیسم مشارکت و نوآوری افراد در سطح بالاتری را تشویق می کند. امروزه سوئد یکی از دولت هایی است که از اقتصاد فرماندهی سوسیالیست استفاده می کند.

+ There are no comments

Add yours