تبعیض آماری یک تئوری اقتصادی است که تلاش میکند نابرابری نژادی و جنسیتی را توضیح دهد. این تئوری سعی دارد وجود و پایداری پیشداوریهای نژادی و جنسیتی را در بازار کار شرح دهد؛ حتی در شرایطی که بازیگران اقتصادی درگیر در فرایندها واجد تعصب آشکاری در این حوزهها نباشند.
اقتصاددانهای آمریکایی کنث ارو و ادموند فلپس پیشگامان تئوری تبعیض آماری بودند اما این حوزه پس از آغازش مورد تحقیقات بیشتری قرار گرفته است.
تعریف تبعیض آماری با اصطلاحات اقتصادی
گفته میشود پدیده تبعیض آماری زمانی رخ میدهد که یک تصمیمگیرنده اقتصادی ویژگیهای مشهود افراد را همچون خصایص فیزیکی که جنسیت و نژاد افراد را مشخص میکنند به نمایندگی از ویژگیهای غیرقابل مشاهده فرد در نظر بگیرد و بین این دو همبستگی قایل شود. برای مثال در غیاب اطلاعاتی مشهود از بهرهوری، کیفیات یا حتی سو سابقه فرد، تصمیمگیرنده به سراغ برخی میانگینهای گروهی (واقعی یا ذهنی) یا کلیشهها برود تا این خلا اطلاعاتی را جبران کند.
به این ترتیب حتی تصمیمگیرندگان عقلانی و غیر متعصب هم ممکن است برای تصمیمگیری به ویژگیهای کلی یک گروه توجه کنند و همین موضوع باعث شود اعضای یک گروه (زنان، سیاهپوستها و …) نسبت به یک فرد معمولی دیگر، بازخوردهای متفاوتی دریافت کند؛ گرچه در سایر ویژگیها با فرد دیگر وضعیت مشابهی داشته باشند. در واقع در اینجا عامل تبعیض صرفا تعلق فرد به یک گروه خاص بوده است.
به چنین نوع تبعیضی آماری میگویند چون تبعیض قایل شدن بر مبنای رفتاری است که فرد پیش از این به شکل میانگین از اعضای این گروه مشاهده کرده.
برخی از محققین بُعد دیگری را هم به بحث اضافه میکنند که باید آن را ریسک گریزی نامید؛ این عامل باعث میشود افراد به سمت گروهی کشیده شوند که واریانس کمتری دارد. برای مثال فرض کنید یک مدیر باید بین دو کاندید برای یک پست مشخص دست به انتخاب بزند: یکی از کاندیدها با مدیر همنژاد است در حالی که دیگری به نژاد متفاوتی تعلق دارد. در این شرایط ممکن است مدیر با همنژاد خود احساس هماهنگی فرهنگی بیشتری کند و گمان کند از این طریق میتواند کاندید همنژاد خود را بهتر مورد ارزیابی قرار دهد و برای سنجش ویژگیها مرتبط با کار در این فرد متر و معیار بهتری دارد. به این ترتیب مدیر برای گریز از ریسک به سراغ گزینهای میرود که اساسا برای ارزیابیاش معیارهایی دارد و احتمال انتخاب فرد همنژاد بیشتر میشود حتی اگر دو فرد تواناییهای یکسانی داشته باشند.
دو منبع تبعیض آماری
برخلاف سایر تئوریهای مربوط به تبعیض، تبعیض آماری هیچ نوع خصومت یا حتی ترجیح اولیه به سوی یک طرف ماجرا را فرض نمیگیرد. در واقع تصمیمگیرنده در بحث تبعیض آماری فردی عقلانی است که به دنبال اطلاعات است و تلاش میکند سوددهی را به حداکثر برساند. با این وجود حتی در چنین شرایطی هم دو عامل باعث بوجود آمدن تبعیضهای آماری میشوند:
اولین دلیل که تحت عنوان تبعیض آماری «اولیه» شناخته میشود زمانی رخ میدهد که تصمیمگیرنده به یک کلیشه مشخص پاسخ میدهد برای مثال به یک زن نسبت به همکار مردش حقوق کمتری پیشنهاد میدهد چون این باور وجود دارد که زنان به شکل میانگین نسبت به مردان بهرهوری کمتری دارند.
اما دومین سرچشمه نابرابری که تحت عنوان تبعیض آماری «ثانویه» شناخته میشود به دلیل وجود چرخه تبعیض رخ میدهد. این تئوری بیان میکند که افراد درون گروههای تحت تبعیض به دلیل وجود نابرابری، نسبت به ارائه عملکرد بهتر مایوس میشوند و همین موضوع باعث میشود اساسا به احتمال کمتری مهارتها یا دانش مورد نیاز برای رقابت با سایر کاندیدها را به دست آورند و همین موضوع باعث میشود به شکلی دیگر در معرض تبعیض قرار بگیرند.
+ There are no comments
Add yours