به عنوان یک بنیانگذار شما باید بتوانید مقدار رشد شرکت-ازجمله بازه های رشد- نرخ جذب مشتری، تعامل کاربران، ریزش کاربران و درآمدهای ایجاد شده را درک کنید و برای دیگران شرح دهید. حسابداری مالی و تجزیه و تحلیل و برنامه ریزی مالی با اتکا بر حسابداری مدیریتی، عملکرد مالی را به فرصت های تجاری و سایر بخش ها مانند فروش، بازاریابی، توسعه محصول و منابع انسانی ارتباط می دهد.
در این مقاله به بررسی مبانی این نوع از حسابداری و مزایا و لزوم وجود آن برای استارتاپ ها می پردازیم.
حسابداری مدیریت چیست؟
فرایند ایجاد اطلاعاتی هست که مدیران برای رسیدن به اهداف شرکت از آن ها استفاده می کنند. این اطلاعات معمولا تحت تاثیر عملکرد واحدهای عملیاتی، رشد و رفتار مشتریان می باشد.
حسابداری مدیریت در یک کسب و کار استارتاپی(معمولا حسابداری نوآورانه و یا کارآفرینانه نامیده می شود) کمی سازی ارزش فرصت های پیش رو کسب و کار است که اصولا مبهم و نامطمئن هستند و همچنین ریسک کردن بر روی موفقیت ها و شکست ها.
برای این که روند کار در کسب و کار شما به درستی طی شود، شما باید ساختارهای مستقلی در بدنه سازمان خود ایجاد کنید. برای این که بدانید در چه وضعیتی قرار دارید، باید بتوانید در هر زمانی به اطلاعات مالی و کنترل آن ها دسترسی داشته باشید.
به همین علت هست که ساختار مالی شما باید شامل سیستم های مستقل اما دارای تعامل داخلی باشد که اطلاعات حسابداری مالی و مدیریتی را هم زمان جمع آوری کند و بتواند به واحد های تجزیه و تحلیل و برنامه ریزی و اجرایی گزارش دهند. به طور خلاصه، این موضوع اساس ساختار مالی است .
بنابراین در ساختار استارتاپ ها، فرایند حسابداری مدیریتی شما شامل نظارت بر بهره وری کارمندان، بهینه سازی ارتباط با مشتریان، و مدیریت پایگاه های اطلاعاتی خواهد بود. همچنین برای پاداش دهی به کارمندان با عملکرد عالی و مستعد کاربرد خواهد داشت.
در حالیکه حسابداری مالی بر اطلاع رسانی به افراد خارج از سازمان تمرکز دارد، هدف اصلی حسابداری مدیریت ایجاد اطلاعات مفید برای مصارف داخلی شرکت خواهد بود. این نوع حسابداری برای مدیریت عملیات های شرکت و همچنین کمک در تصیمیم گیری های سازمانی به کار گرفته می شود.
شرکت های داده محور
درک معیار های قابل اندازه گیری(سنجه) عملکرد، رشد و رفتار مشتریان باید اولویت هر بنیانگذار استارتاپ و تیم آن باشد. بسیار مهم هست که درک کنید سنجه ها اعداد و نرخ ها هستند که ممکن است ذات مالی داشته باشند یا نداشته باشند. اما در بیشتر مواقع، در مباحث تجزیه و تحلیل و برنامه ریزی مالی، تفسیر مالی از آن ها وجود دارد.
شما نیاز دارید با شناسایی و هدف گذاری شاخص های اصلی، فرایندهای حسابداری مدیریت را به چگونگی سرمایه گذاری در کسب و کار، تعیین محصول/خدمت نهایی و نحوه رسیدن به اهداف بلند مدت ارتباط دهید.
اگرچه ابزارهای نرم افزاری مدیریتی زیادی وجود دارند که برای رشد می توانید از آن های استفاده کنید، مهم ترین وظیفه این بخش در مراحل اولیه استارتاپ، درک اطلاعات کسب و کار و مشخص کردن شاخص های با اهمیت برای کسب و کار خواهد بود.
با رشد کسب و کار ممکن است شما نیاز به ادغام نرم افزارهای مختلف مورد استفاده در سازمان پیدا کنید. تحت کنترل درآوردن اطلاعات مورد نیاز به شکل منسجم و بهینه برای بسیاری از کارافرینان که قصد راه انداختن یک کسب و کار را دارند،علی الخصوص برای تازه کارها، یک چالش بزرگ است. اگر قرار باشد از این مقاله یک چیز یاد بگیرید، این هست که شما به عنوان بنیانگذار استارتاپ، باید از دسترسی و تحلیل آسان اطلاعات در تیم اطمینان کسب کنید.
شما مختارید که قواعد و سیستم خودتان را برای به دست آورن مزیت رقابتی بسازید، اما تمام افراد سازمان باید به مباحث داده محور(به جای ایده محور) دسترسی داشته باشند تا فرهنگ و ساختار ذهنی داده محور در شرکت شکل بگیرد.
معیارها و شاخص های بسیار زیادی وجود دارند که می توانند برای هر کسب و کاری مفید و مناسب باشند و مورد استفاده قرار بگیرند. شاخص هایی که برای کسب و کار خودتان تحت نظر قرار می دهید، با توجه به مدل کسب و کارتان و محرک های اصلی آن انتخاب می شوند.
فرایند حسابداری مدیریت و گزارش های ماحصل آن عموما با جزئیات زیاد، فنی، مشخص و واضح هستند و براساس تجربه می توان گفت به دست آوردن این اطلاعات توسط خودتان به زمان خیلی بیشتری نیاز خواهد داشت. و در نهایت همان گونه که شرکت شما تغییر میکند، معیار های و سنجه های آن هم باید تغییر کند.
طراحی و ارائه محصول به بازار
شرکت های تکنولوژیک از لحاظ روش تطابق محصول با بازار منحصر به فرد هستند. مدل کسب و کارهای تکنولوژیک همزمان با تغییرات و تحولات ناشی از تجربیات بدست آمده، بهبود می یابند. با این وجود، سیستم های مدیریت پایه اصلی رشد خواهند بود.
به عنوان مثال، یک شرکت تکنولوژیک می خواهد یک محصول جایگزین را بررسی کند، اسباب بازی با ویژگی های جدید، تلاش برای قیمت گذاری متفاوت و … برخی آزمایش ها و تست های عواقب ناچیزی برای کسب و کار خواهد داشت اما برخی دیگر می توانند منجر به تغییرات استراتژیک شوند.
اعداد شاید مهم نباشند اما مسائل اقتصادی اولویت هستند
در شرایط رشد سریع، کارآفرینان با تناقضات غیر معمول و چالش های متعددی روبرو می شوند و تغییرات شرکت نیاز به تصمیمات مدیریتی دارند.
عموما شرکت های نوپا با سیستم ها مدیریتی محدود شروع به کار می کنند. این شرکت ها در سال اول، تمایل دارند سیستم ها مدیریت مالی را سازماندهی کنند. سیستم های برنامه ریزی مالی از جمله بودجه ریزی عملیاتی معمولا در سال دوم تاسیس شرکت سازماندهی می شوند. سیستم های نظارت مالی از جمله حسابداری مدیریت هم عموما پس از شکل گیری واحد های حسابداری مالی وبرنامه ریزی مالی و معمولا سه سال پس از تاسیس شرکت شکل می گیرند.
سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری به این موضوع توجه دارند که سرمایه گذاری آن ها در بلند مدت چگونه به توسعه عملکرد موفق شرکت کمک خواهد کرد. این نوع حسابداری ،برای نشان دادن توانایی شما برای توسعه کمک خواهد کرد.
مسیر رشد
حسابداری مدیریت عموما با تغییر و تحولات استارتاپ ها بسیار پیچیده می شود. پس چگونه باید به حسابداری مالی و مدیریتی ملحق شد؟ جواب واحد اقتصادی است.
هر مدل کسب وکاری، واحد اقتصادی منحصر به خودش را با توجه به تجزیه و تحلیل هایی که می خواهد انجام دهد، انتخاب می کند. به عنوان مثال، برای یک شرکت هواپیمایی صندلی و هواپیما، برای یک رستوران سفارش ها و مکان، برای یک بازارگاه مشتریان و تراکنش ها، برای یک پلتفرم رسانه ای بازدید ها و کلیک ها، واحد اقتصادی تعریف می شوند.
سوال کلیدی این هست که چند واحد اقتصادی عملیات نیاز هست تا به نقطه سربه سر برسیم. به عبارتی دیگر، چند واحد نیاز هست تا به نقطه نه سود و نه ضرر برسیم.
مرحله اول
شما باید بر مشتری متمرکز شوید. تیم محصول شما(احتمالا در ابتدای کار فقط خودتان!) عموما با پیش بینی بازار کار را شروع می کند.
هدف مرحله اول خلق مسیر مشتری است، مسیری که شامل تمام تجربیات مشتری در تعامل با شرکت شما و خرید( و یا علت عدم خرید) می باشد.
به عبارت دیگر، مشتریان هدف شما چگونه برای خرید برانگیخته می شوند، چگونه آن های قادر خواهند بود محصول شما را به جای محصول رقیب شما بخرند و چگونه به یک خرید منجر به پرداخت واقعی(اصطلاحا کشیدن ماشه) هدایت خواهند شد.
• برانگیختگی: چه چیزی مشتریان هدف شما را برای خرید از بازار شما و محصول شما تحریک می کند؟
• توانایی: مشتریان هدف شما چگونه قادر به خرید محصول یا سرویس شما خواهند بود؟
• کشیدن ماشه: چه اقداماتی منجر به پرداخت پول توسط مشتری خواهد شد؟
برای یک رویکرد بهینه تر به حسابداری مدیریت-مشتری محور، شما باید مفروضات مشخصی را شناسایی و بررسی کنید و سعی کنید آن ها را با بازار شناسایی شده تطبیق دهید. به این رویکرد پایین به بالا نیز می گویند.
در ابتدا شما یک داشبور ساده شامل چند سنجه قابل اجرا و قابل اندازه گیری ایجاد می کنید. به عنوان مثال:
• نرخ تبدیل، تعداد مشتریانی که محصول را می خرند
• درآمد هر مشتری، مقداری که هر مشتری حاضر به پرداخت آن است
• مکالمات مشتریان، تعداد مشتریانی که طی هفته با آن های صحبت شده
داشبورد مرحله اول به ما کمک می کند تا بر چیزهایی تمرکز کنیم که ما را از صحت فرصت های کسب و کار مطمئن می سازد. شما قصد دارید تا از وجود محصول متناسب با بازار بر اساس داده های ورودی از مشتریان اطمینان یابید.
مرحله دوم
این مرحله به مفروضات اختصاص دارد، از جمله تست A/B. مفروضات اصلی در واقع زیر بنای فرصت های کسب و کار هستند. هدف آزمایش و راستی آزمایی هر کدام از مفروضات و اطمینان یافتن از این موضوع است که هر چیزی پس از این ساخته می شود بر پایه و اساسی محکم از فرایند ساخت و ارائه محصول بنا شده است.
داشبور باید ساده باشد تا جائیکه توسط واحد های مالی مورد استفاده قرار بگیرد. در این مرحله شما باید بتوانید به سوالات زیر پاسخ دهید:
• چرا مشتری باید محصول را دوست داشته باشد؟
• آیا آن ها خرید خود را تکرار می کنند؟هر چند وقت؟
• چه مدت در سایت می مانند؟
• تمایلی به پرداخت مبلغ دارند؟
• سایرین را به شما ارجاع می دهند؟
هدف شناسایی کارهایی است که باید انجام شوند تا این متغیرها خودشان به صورت پایدار رشد کنند و مشخص کردن این که آیا به محصول مطابق با بازار دست یافته ایم و کسب وکار آماده رشد هست یا خیر.
مجددا تاکید می کنم که اکثر سنجه ها و معیارها در سه دسته قابل شناسایی هستند: عملکرد،رشد و رفتار مشتری.
مرحله سوم
در این مرحله ارزش گذاری رشد از طریق محاسبه ارزش خالص کنونی(NPV) انجام می شود. هدف اصلی کمی سازی دستاوردهای آتی و ایجاد صورت های مالی بر اساس مفروضاتی حول محور اندازه بازار، سهم بازار، و پتانسیل عملیاتی استارتاپ می باشد.
سرمایه گذاران و حتی خودتان بر روی توانایی خلق ارزش خودتان سرمایه گذاری می کنید. این یکی از مهم ترین نکاتی است که هنگامی که تصمیم به فروش کسب و کارتان می گیرید باید به آن توجه کنید.
در این مرحله شما سنجه های مختلفی که بیانگر مهم ترین محرک های بلند مدت کسب و کار هستند را تجمیع می کنید. این موارد می توانند شامل همان چیزهایی باشند که برای تطابق محصول با بازار در نظر گرفته اید، اما تفاوت اینجاست که این ها به یک نمای واقعی از وضعیت مالی کسب و کار منتهی خواهند شد.
این سنجه ها بر معیارهایی تمرکز دارند که موفقیت کسب و کار و اطلاعات به لحظه از پیشرفت واقعی کسب و کار را نشان میدهند.
به عنوان مثال، در کسب و کارهای که به فروش اشتراک می پردازند، مثل لینکداین، معیارهای اصلی تعداد بازدیدکنندگان، درصد بازدیدکنندگانی که ثبت نام می کنند و تبدیل به کاربر می شوند، درصد کاربرانی که پول پرداخت می کنند و مقدار پولی که هر کاربر پرداخت میکند خواهند بود.
چیزی که شرکت های تکنولوژیک را متمایز می سازد این هست که یک رشد کوچک در نرخ تبدیل می تواند کسب درآمد شرکت تا 10 برابر افزایش دهد.
جمع بندی
شما چیزی را که اندازه گیری نشده باشد نمی توانید رشد دهید. شما باید بتوانید همه چیز را به زبان مالی ترجمه و تفسیر کنید و بتوانید تاثیر آن بر جریان نقدی را مشخص کنید. پیش بینی ها و طرح های کسب وکار باید در بازه های زمانی مشخص به روزرسانی شوند.
“تاثیر مالی هر اقدامی چیست؟”این سوالی است که حسابداران مدیریت و مدیرانی که با برنامه ریزان مالی و حسابداری مالی در ارتباط هستند، دائم و در مورد هر مسئله ای بپرسند.
مشکل اینجاست که بیشتر استارتاپ ها و حتی شرکت ها این کارها را به صورت ساختاریافته انجام نمی دهند. شما نیاز دارید مطمئن شوید که چه اطلاعاتی باید جمع آوری شوند و چگونه از طریق آن ها می توانید به رشد شرکت کمک کنید. شما باید اهداف و سنجه هایی را پیدا کنید که بیشترین تاثیر را در کسب و کار شما دارند . همزمان باید مراقب باشید که این اندازه گیری ها و سیستم ها در مراحل اولیه استارتاپ، شما را از هدف اصلی منحرف نکند. در اکثر مواقع شما تنها نیاز به استفاده از دو-سه سنجه در یکی دو سال اول دارید .
و درپایان هیچ وقت فراموش نکنید که قلب تپنده حسابداری مدیریت، شناسایی فرصت ها و موقعیت های کسب و کار است.