قدرت اقتصادی یعنی توانایی کشورها، تجارت ها و اشخاص در بهبود بخشیدن به شرایط زندگی. آزادی عمل آن ها را در تصمیم گیری هایی که فقط به نفع خودشان است، افزایش می دهد و هر عامل خارجی که مانع از آزادی عمل آن ها می شود را کاهش می دهد.
قدرت خرید بخش مهمی از اقتصاد است. کشورها، شرکت ها و افراد می توانند با افزایش درآمد خود، توان اقتصادی به دست آورند، و به این ترتیب ثروت خود را افزایش می دهند. این به آنها اجازه می دهد کالاهای و خدمات بیشتری را برای تامین نیازهایشان خریداری کنند. راه افزایش درآمد، تولید کالا یا خدماتی است که به نفع واقعی جهان است. قوانین عرضه و تقاضا به این می اندیشند که مشتریان برای دریافت این مزایا، بالاترین هزینه ها را پرداخت می کنند. برای یک کشور، ممکن است به معنای تولید تجهیزات پیشرفته، ارائه کار ارزان برای تولید محصولات مصرفی یا داشتن مقدار زیادی روغن باشد.
نمونه هایی از شرکت هایی که مزایای واقعی ارائه می دهند، عبارتند از اپل، گوگل و آمازون. اولین شرکت محصول های با تکنولوژی بالا را به فروش می رساند. دومی یک موتور جستجوگر بزرگ است و سومی ارائه ای از تحویل سریع کالاها با تنوع بسیار بالا است.
اشخاصی مانند پزشکان، مهندسان نرم افزار، و ورزشکاران با ارائۀ خدمات حرفه ای درآمد خود را افزایش می دهند و در نتیجه قدرت اقتصادی به دست می آورند.
انحصاری ها همیشه قدرت زیادی دارند. آن ها صاحبان بیشترین قسم کالا ها و خدمات تقاضا شده هستند. بازار جستوجوهای اینترنتی، در انحصار گوگل است. مردم از گوگل برای 65 درصد جستوجوهای خود استفاده می کنند. و آن 35 درصد باقی مانده در مجموع به بینگ مایکروسافت و یاهو تعلق دارد. اما گوگل همیشه الگوریتم های جستجوی خود را به روز می کند که به کنترل 80 درصد از تمام تبلیغات مربوط به جستجو، کمک می کند.
قدرت اقتصادی در برابر قدرت سیاسی
قدرت سیاسی توسط مردم اعطا می شود. در یک جامعۀ دموکرات، رأی ها این قدرت را اعطا می کنند، که با فراهم کردن نیازهای مردم، چه نیازهای معنوی و چه مادی، به دست می آید. و در یک نظام مستبد این قدرت توسط حمایت نظامی ارتش فراهم می شود.
توان اقتصادی توسط پول به دست می آید. که بازهم از فراهم کردن مایحتاج مردم به دست می آید. در این مورد این نیازها، کالا و خدمات هستند.
رتبه بندی
قدرت اقتصادی کشورها با تولید ناخالص داخلی اندازه گیری می شود. برای مقایسه بین کشورها، باید از میزان قدرت خرید استفاده کنید تا اثر نرخ ارز را خنثی کند.
در سال 2014، چین بزرگترین اقتصاد جهان شد. این دقیقا به دنبال موفقیت اتحادیه اروپا و ایالات متحده بود. پایین این فهرست هم هند، ژاپن و آلمان قرار دارند.
چرا قدرت اقتصادی آمریکا از تولید ناخالص داخلی آن بیشتر است؟
قدرت اقتصادی ایلات متحده بیش از تولید ناخالص داخلی آن است. یکی از دلایل آن اینست که دلار، ارز جهانی است. دلار برای بیشتر معاملات بین المللی، از جمله تمام قراردادهای نفتی استفاده می شود. ارزش آن پس از جنگ جهانی دوم در کنفرانس برتون وودز ایجاد شد.
قدرت اقتصاد ایالات متحده از سرانۀ تولید ناخالص داخلی منعکس شده است که در سال 2017 حدوداً 59،500 دلار بود. این استاندارد زندگی یک کشور را اندازه گیری می کند. نوزده تن از کشورها دارای تولید ناخالص داخلی بیشتری نسبت به آمریکا هستند، اما این کار آن ها را قدرتمند نمی کند. بیشتر این ها مراکز مالی، کشورهای صادر کننده نفت یا هر دو هستند.
به عنوان مثال، نروژ و برمودا تولید ناخالص داخلی بالاتری دارند، اما آن ها صاحب اقتصاد جهان مانند ایالات متحده نیستند. گرچه چین بزرگترین اقتصاد جهان است، تولید ناخالص داخلی آن تنها 16.600 دلار است. اگر نتواند یک سطح بالایی از زندگی را برای ساکنانش ایجاد کند، دیگر قدرت اقتصادی نامیده نمی شود.
قدرت اقتصادی هم بزرگترین اقتصاد جهان است و هم بهترین شرایط زندگی برای افراد را فراهم می کند. در واقع نرخ تولید ناخالص داخلی بیشتر ایالت های آمریکا با کشور های دیگر برابری می کند. برای مثال، کالیفرنیا به اندازۀ فرانسه، تگزاس در حد کانادا و حتی رود آیلند کوچک در حد ویتنام تولید دارند. ایالت هایی که بهترین شرایط اقتصادی را دارند عبارتند از: مری لند، آلاسکا، نیوجرزی، هاوایی، ماساچوست، نیو همپشایر، ویرجینیا، کالیفرنیا و واشنگتون.
قدرت آمریکا نشئت گرفت از منابع طبیعی است، زیرا در آمریکا هزاران هکتار زمین حاصل خیز و آب وجود دارد. همینطور این کشور صاحب ذخایر نفت، ذغال سنگ و گاز طبیعی است. این حجم از زمین در اختیار این کشور دو مرز آبی بزرگ دارد که در بنادر آن امکان تجارت فراهم می شود.
همچنین در آمریکا یک نظام سیاسی واحد، نظام پولی و زبان مشترک حاکم است. که در مقایسه با دومین قدرت جهان – اتحادیۀ اروپا – مزایا محسوب می شوند. اتحادیۀ اروپا از 28 کشور جدا تشکیل شده است که هر یک نظام پولی و سیاسی جدایی دارند. که همین امر موجب دشوار شدن کنترل نظام پولی واحد، یورو، می شود.
سومن مزیت آمریکا داشتن دو همسایۀ دوست، مکزیک و کانادا است. در نتیجه نیازی به دفاع از مرزهای خود ندارد. که همین موضوع منجر به توافق نامۀ تجارت آمریکای شمالی شد. همین قرارداد در مقابل چین یک مزیت به حساب می آید. چین با کشورهای هند، روسیه و ژاپن همسایه است که تارخ مسالمت آمیزی ندارند و در نتیجه هرگونه تجارت و تعهدنامه بسیار مشکل است.
مزیت چهارم جمعیت زیاد و متنوع آن است. این امر به شرکت ها اجازه می دهد تا قبل از توزیع محصولاتشان در بازار، آن محصول را بسنجند که باعث کاهش هزینه های گسترش و توزیع می شود.