اقتصاد ایالت متحده امریکا رو به بهبود است. این امر را چطور میتوانید بیان کنید؟ اولا و از همه مهمتر، بازده اقتصاد یک کشور به طور پیوسته در حال رشد است. تولید ناخالص داخلی در سال 2017 ، 19.7 تریلیون دلار بوده است. بهبود 2.6 درصدی در سال 2016 وجود داشته است. این امر، اقتصاد را به طور منظم در محدوده رشد سالم 2-3 درصدی قرار میدهد.
در نتیجه، استخدام روندی رو به افزایش و بیکاری کاهش میابد. در حقیقت، سطح بیکاری در حال حاظر 4.1 درصد میباشد، که پایین تر از میزان طبیعی یعنی 4.5 درصد است. این به این معناست که شرکت ها نمیتوانند کارگران مناسبی بیابند. این کسری به تدریج باعث کند شدن کسب و کار و رشد اقتصاد میشود.
هزینه های مصرف کننده
در سال 2017، هزینه مصرف کننده به طور موثر 12 تریلیون دلار بود که این مبلغ در سال 2016 افزایش 3.8 درصدی داشت. هزینه های مصرف کننده امری مهم تلقی میشد تا زمانی که 60% از اقتصاد را در بر گرفت. این درخواستی است برای خدمات و کالاها که باعث میشود شرکت ها کارگران بیشتری را استخدام کنند.
قیمت مسکن نیز در همین راستا سوق میابد. در بسیاری از مناطق ، قیمت ها از 2005 به بالاترین حد اوج خود رسیده است. خانه ها با همان نرخی که در سال 2007 بودند به فروش میروند، که نزدیک به 5.5 میلیون واحد در سال است
قیمت بازار سهام رو به افزایش است. نزدیک ترین سوابق «داو» در سال2017 ثبت شد. این امری بدیهی است که اکثر مردم شخصاً از بالا بودن قیمت سهام بهره مند نمیشوند اما این تنها شاخص اقتصادی پیشتاز است. زمانی که قیمت سهام افزایش می یابد، مدیر عامل احساس اعتماد به نفس می کند و در نتیجه با احتمال بیشتری سرمایه گذاری میکنند. کسب و کارشان را گسترش می دهند، تجهیزات جدیدی خریداری میکنند و کارگران بیشتری استخدام می کنند. افزایش درآمد منجر به درخواست های بیشتر خواهد شد. یک چرخه مقدس ایجاد می کند که رشد اقتصادی بیشتری را به همراه خواهد داشت.
آغاز فروش خودرو. به لطف وام های با بهره ی پایین. خودروسازان آمریکایی با ایجاد مشاغل پر درآمد بیشترین مقدار سود را به دست می آورند.
چرا وضع اقتصاد بدتر به نظر می رسد
حتی اگر وضع اقتصاد رو به بهبود باشد، بسیاری از مردم احساس ناراحتی و ناامیدی می کنند. بهبود وضع اقتصاد از بحران مالی سال 2008 آهسته و ناپایدار بوده است، بر خلاف بهبود های قبلی که رشد تولید ناخالص ملی ایالت متحده امریکا بین 4-5 درصد در سال بود. آگهی های استخدامی بسیاری نیز در روزنامه ها وجود داشت. قیمت مسکن و هم بورس سهام بالا رفت در حالی که مردم در فکر آینده ای روشن بودند. در اینجا پنج دلیل وجود دارد که حاکی از این است که چرا از نظر بسیاری از مردم همه چیز در حال بدتر شدن است
بسیاری از مردم سطح زندگی راحتی را تجربه نمی کنند، چراکه درآمد آنها از زمان رکود اقتصادی تا به حال بهبود نیافته است. در سال 2012 متوسط درآمد خانوار 51.017 دلار می باشد. برابر با همان مقدار که دهه ی 1980 برای تورم تنظیم گردید.اما کسانی که درآمدشان بیشتر از 190،000 دلار در سال می باشد درآمد آنها همانند قبل از رکود اقتصادی میباشد. این رقم برای تورم تنظیم شده است.
در حالی که نرخ بیکاری تنها حدود 4 درصد است ، اما میزان نرخ دقیق بیکاری بسیار بالاتر است. نرخ رسمی تنها آن دسته از افراد را که به طورفعال به دنبال کار هستند را میشمارد. بسیاری از افراد از نیروی کار اخراج شده اند. جانت یلن رئیس اسبق فدرال رزرو آمریکا با اشاره بر اینکه بسیاری از مردمی که شغل های پاره وقت دارند شغل های تمام وقت را ترجیح میدهند. حتی اگر شغل های تمام وقت که در دسترس هستند در صنایع با در آمد پایین از قبیل خرده فروشی و کار در رستوران باشد. اکثر مردم امریکا هنوز نتوانستند به درآمد پیش از رکود، ثروت خانوار ، برنامۀ مزایای (کی) 401 دست یابند.
بنا بر این دلایل، اکثر مردم به یک فروپاشی اشاره میکنند تا اینکه بگویند اوضاع در حال بهتر شدن است.
بیشترین افزایش در هزینه های دولت، مزایای پرداختی دولتی است که شامل بیمه های مدیکید و مدیکر میشود. هدف ملی ما کاهش هزینه های مراقبت بهداشتی بوده است نه افزایش هزینه برای مراقبت های بهداشتی. متاسفانه، ما تنها در دومی ماهرتر از اولی بوده ایم. در حال حاضر بیمه ی مدیکر 15 درصد از کل بوجه ی فدرال و 21 درصد از کل هزینه های مراقبت های بهداشتی ملی به را شامل میشود. قانون مراقبت مقرون به صرفه، وعده داده است که هزینه های مراقبت بهداشتی را کاهش میدهد. تا کنون، گزارش های مختلفی وجود دارد. وام در ایالت متحده امریکا غیر قابل تحمل است، این بدین معناست که مقدار آن حتی بیشتر از کل تولید اقتصاد امریکا است. زمانی که نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی بسیار بالاست، فرد قرض دهنده نمیداند که آیا آنها مبلغ را پس خواهد گرفت. آنها همچنین دراین اندیشه هستند مالیات هایی که باید افزایش یابند تا بدهی ها رو تسویه کنند، باعث کند شدن رشد اقتصادی میشود. این گنجایش از بدهی اقتصاد کشور را آسیب پذیر تر خواهد کرد.
ایالت متحده امریکا اجازه میدهد زیربنایش فرسوده شود. این زیربناها شامل جاده ها، سد ها و پل ها میشود. بسیاری از این ها به عنوان بخشی از معامله ی جدید در دهه ی 1930 ساخته شده اند. سرمایه گذاری در نیروی کار آمریکایی نیز در حال لغزش است. این چه بسا امری ناراحت کننده اما حقیقی است، اما ایالت متحده ی امریکا فارغ التحصیللان کافی در زمینه ی مهندسی نرم افزار ندارد که مناسب نیاز “سیلیکون ولی” باشد. بسیاری از این قبیل مشاغل فنی پردرآمد در عوض به کارگران خارجی سپرده میشوند. این امر باعث دشوار تر شدن حمایت از کارآفرینی میشود، که یکی از مزیت های شماره ی 1 امریکا محسوب میشود.