وارن بافت همواره در فهرست میلیاردرهای Forbes رتبه ی بالایی داشته است. او مشارکت محدود بافت را در سال 1956 تشکیل داد. از سال 1965 او تحت اختیار شرکت Berkshire Hathaway بود. در ژوئن 2006 بافت خبر داد که قصد دارد تا تمام ثروتش را به خیریه اهدا کند. در سال 2010 بافت و بیل گیتس خبر از تشکیل کمپین Giving Pledge دادند تا دیگر افراد ثروتمند را به دنبال کردن این کار بشر دوستانه تشویق کنند.

در سال 2012 بافت خبر ابتلایش به سرطان پروستات را به اشتراک گذاشت. از آن زمان درمانش را با موفقیت به اتمام رسانده است.

به تازگی بافت با همکاری جف بزوس و جیمی دیمون یک شرکت بهداشتی  ِ متمرکز بر سلامت کارکنان را توسعه داده است. این سه نفر بریگهام و دکتر زنان Atul Gawande را به عنوان CEO به خدمت گرفتند.

غیر منتظره نیست که استراتژی سرمایه گذاری وارن بافت دستاورد های افسانه ای داشته است. اما او چگونه این کار را انجام می دهد؟ در زیر مهم ترین شعارهای فلسفه ی سرمایه گذاری مشهور آمده است.

وارن بافت:

فلسفه ی بافت

وارن بافت دانشکده ی سرمایه گذاری ارزشی بنجامین گراهام را دنبال می کند. سرمایه گذاران ارزشی به دنبال امنیت ِ قیمت هایی هستند که با توجه به ارزش ذاتیشان به طور نا عادلانه ای پایین می باشند. هیچ روش جهانی پذیرفته شده ای به منظور تعیین ارزش ذاتی وجود ندارد اما اغلب با آنالیز ِ اساس یک شرکت تخمین زده می شود. مانند شکارچیان معامله ، سرمایه گذار ارزشی به دنبال سهام هایی است که باور دارد در بازار زیر قیمت هستند یا سهام هایی که ارزشمند هستند اما توسط اکثر دیگر خریداران شناخته شده نیست.

وارن بافت این رویکرد سرمایه گذاری ارزشی را به سطحی دیگر می برد. بسیاری از سرمایه گذاران ارزشی از فرضیه ی موثر بازار حمایت نمی کنند اما باور دارند بازار نهایتا به آن سهام های کیفی که زمانی زیر قیمت بوده اند، تمایل نشان می دهد. با این وجود ، بافت نگران پیچیدگی های عرضه و تقاضا در بازار سهام نیست. در حقیقت، وارن بافت به هیچ وجه دغدغه ای درباره ی فعالیت های بازار سهام ندارد. این دلالتی در تفسیر نقل قول مشهورش است: در کوتاه مدت، بازار یک رقابت پر طرفدار است. در بلند مدت، یک ماشین وزن کشی است.

او سهام ها را صرفا بر اساس مجموع پتانسیلشان به عنوان یک شرکت انتخاب می کند. او به هر کدام به عنوان یک مجموعه نگاه می کند. بافت با نگه داشتن این سهام ها در بلند مدت به دنبال افزایش سرمایه نیست بلکه مالکیت در شرکت های کیفی که به شدت قادر به تولید سود هستند را طلب می کند. هنگامی که بافت در یک شرکت سرمایه گذاری می کند، نگران نیست که آیا بازار نهایتا ارزشش را می داند یا خیر. دغدغه ی او این است که شرکت چگونه می تواند به عنوان بیزینس پول سازی کند.

روش بافت

در این قسمت با طرح چند پرسش از بافت درمی یابیم که چگونه به هنگام ارزیابی ارتباط میان سطح برتری سهام و قیمت آن ، سهام ارزان تر را پیدا می کند. به خاطر داشته باشید که این ها تنها چیزهایی نیستند که او بررسی می کند اما خلاصه ی مختصریست از آنچه که جست و جو می کند:

1. آیا شرکت همواره عملکرد خوبی داشته است؟

گاهی اوقات بازگشت سهام (ROE) به عنوان بازگشت سرمایه ی سهام دار ارجاع داده می شود. این عمل میزان درآمدی که سهامداران بدست می آورند را نشان می دهد. بافت همیشه به بازگشت سهام به گونه ای نگاه می کند که آیا شرکت در مقایسه با شرکت های دیگر در همان صنعت عملکرد خوبی داشته است یا خیر. بازگشت سهام به صورت زیرمحاسبه می شود:

= در آمد خالص / حقوق سهام داران

تنها در نظر گرفتن بازگشت سهام در سال گذشته کافی نیست. سرمایه گذار باید بازگشت سهام را از پنج الی ده سال گذشته در نظر بگیرد تا تاریخچه ی عملکرد را بررسی کند.

2. آیا شرکت از بدهی اضافی پرهیز می کند؟

بدهی / نسبت بدهی یکی دیگر از ویژگی های کلیدی است که بافت با دقت در نظر می گیرد. بافت ترجیح می دهد مقدار کوچکی از بدهی را در نظر بگیرد برای اینکه رشد درآمد از حقوق سهام داران در مقابل پول قرض گرفته شده تولید می شود. بدهی / نسبت بدهی به صورت زیر محاسبه می شود:

= مجموع بدهی / حقوق سهام داران

این نسبت (نسبت بدهی)، نسبت سهام و بدهی که شرکت برای تامین سرمایه استفاده می کند را نشان می دهد، و هرچه نسبت بالاتر، بدهی بیشتر از سهام باشد، شرکت تامین مالی می شود. سطح بالای بدهی در مقایسه با سهام می تواند منجر به درآمدهای فرار و هزینه های اضافی شود. به منظور آزمایش دقیق تر گاهی اوقات سرمایه گذاران به جای مجموعه بدهی در محاسبه ی بالا از بدهی بلند مدت استفاده می کنند.

3. آیا حاشیه سود بالاست؟ آیا حاشیه سود رو به افزایش است؟

سودآوری یک شرکت نه تنها به یک حاشیه سود خوب بلکه به افزایش دائمی آن نیز بستگی دارد. این حاشیه با تقسیم درآمد خالص توسط فروش خالص محاسبه می شود. به منظور دست یابی به یک شاخص خوب از تاریخچه ی حاشیه سود ، سرمایه گذاران باید دست کم پنج سال گذشته را در نظر بگیرند. حاشیه سود بالا نشان می دهد که شرکت به خوبی کارش را انجام داده است ، اما افزایش حاشیه به این معناست که مدیریت به شدت در کنترل هزینه ها موثر و موفق بوده است.

4. طی چه مدت شرکت عمومی خواهد شد؟

وارن بافت اغلب شرکت هایی که قدمت 10 ساله دارند را بررسی می کند. در نتیجه، بسیاری از شرکت های تکنولوژی که دارای فروش اولیه سهام (IPOs) در دهه ی گذشته هستند مورد توجه بافت نیستند. وارن بافت فقط در بیزینس هایی سرمایه گذاری خواهد کرد که کاملا آن ها را بفهمد و گفته است که مکانیزم های ورای بسیاری از شرکت های تکنولوژی امروزی را درک نمی کند. سرمایه گذاری ارزشی نیازمند شناسایی شرکت هایی است که بتوان برای آن ها زمان صرف کرد اما عموما کم ارزش هستند.

هرگز ارزش تاریخی عملکرد را که توانایی (یا عدم توانایی) افزایش ِ ارزش سهام داران را تعیین می کند ، دست کم نگیرید. با این وجود ، به خاطر بسپارید که عملکرد گذشته ی سهام ، عملکرد آینده را تضمین نمی کند. ارزش کار سرمایه گذار این است که تعیین کند شرکت تا چه حد می تواند به مانند گذشته عملکرد خوبی داشته باشد. تعیین این عملکرد ظاهرا پیچیده است. اما به طور بدیهی، وارن بافت در این کار خوب است.

5. آیا محصولات شرکت وابسته به کالاها می باشد؟

در ابتدا ممکن است درباره ی این سوال به عنوان یک رویکرد کلی که شرکت را محدود می کند، فکر کنید. با این حال، وارن بافت این سوال را بسیار مهم می پندارد. او قصد دارد تا از شرکت هایی که محصولاتشان از رقبا غیرقابل تشخیص یا آن هایی که صرفا بر کالاهایی مانند نفت و گاز وابسته است (نه برای همیشه) دوری کند. اگر شرکت در همان صنعت هیچ پیشنهاد متفاوتی از دیگر شرکت ها ارائه نکند، بافت شرکت را جدا می کند. هر ویژگی که به سختی بتوان آن را تکثیر یا تکرار کرد، بافت آن را خندق اقتصادی شرکت یا مزیت رقابتی می نامد. هرچه این خندق ها بیشتر باشند ، دستیابی به سهام بازار برای رقبا سخت تر می شود.

6. آیا فروش سهام با 25 درصد تخفیف از ارزش واقعی آن کمتر است؟

این عمل غیرمنتظره است. یافتن شرکت هایی که دارای پنج معیار دیگر باشند یک چیز است، اما تعیین اینکه آیا آن ها کم ارزش هستند سخت ترین قسمت سرمایه گذاری ارزشی است. و این مهم ترین مهارت بافت است. به منظور بررسی این کار، سرمایه گذار باید ارزش ذاتی شرکت را با تحلیل تعدادی از اصول بیزینس شامل درآمد و دارایی تعیین کند. و ارزش ذاتی یک شرکت معمولا بالاتر (و پیچیده تر) از ارزش نقدینگی است که اگر امروز شکسته و به فروش رسد آن شرکت ارزشمند می شود. ارزش نقدینگی شامل چیزهای نامحسوس مانند ارزش نام برند، که به طور مستقیم در صورت های مالی بیان نشده است.

زمانی که بافت به طور کلی ارزش ذاتی شرکت را تعیین کند، آن را با بازار سرمایه رایج، ارزش (قیمت) کلی رایج مقایسه می کند. اگر میزان ارزش ذاتی دست کم 25 درصد بیشتر از بازار سرمایه شرکت باشد، بافت شرکت را ارزشمند می بیند. به نظر آسان می رسد، این طور نیست؟ خب ، موفقیت بافت به مهارت بی همتای او در تعیین دقیق این ارزش ذاتی است. با این که می توانیم برخی از معیار های او را بنویسیم ، هیچ راهی برای شناخت دقیق از این که او چطور چنین تسلطی از ارزش محاسبه را بدست آورده است نداریم.

حرف آخر

همانطور که احتمالا متوجه شده اید سبک سرمایه گذاری بافت به مانند سبک خرید شکارچیان معامله است. این سبک یک نظریه کاربردی را منعکس می کند. بافت این نظریه را در دیگر بخش های زندگی اش نیز به کار می برد. او در یک خانه بزرگ زندگی نمی کند، او کلکسیونر ماشین نیست، با لیموزین به سر کار نمی رود. سبک سرمایه گذاری ارزشی بدون نقدهایش نیست، اما یا بافت را حمایت می کنید یا خیر. اثبات در پودینگ است. او یکی از ثروتمند ترین افراد در جهان با درآمد 7.81 بیلیون دلار در سال 2018 است.

+ There are no comments

Add yours