فناوری‌های نوآورانه که به سرعت در حال توسعه هستند نیاز به سرعت را در تمام جنبه‌های زندگی ما ایجاد کرد‌ه‌اند. مدیران مشاغل با فشارهای باورنکردنی برای دستیابی به نتایج فوری، کار بیشتر و مدیریت فشارهای روزافزون شخصیتی روبرو هستند.
سرعت و فوریت خواسته‌های روزمره می‌تواند درک آینده نزدیک را دشوار سازد. اکنون بیش از هر زمان دیگر، رهبران تجاری و مشارکت کنندگان حقیقی باید بتوانند فراتر از نیازهای کوتاه مدت چشم انداز استراتژیکی داشته باشند و بر اساس آن دیدگاه عمل کنند.

چشم انداز استراتژیک و تفکر استراتژیک

تفکر استراتژیک چیست؟

تفکر استراتژیک توانایی پیش بینی، آماده سازی و موقعیت یابی برای آینده است. این ویژگی توانایی بسیج و تمرکز منابع و انرژی است و می‌تواند ضمن عبور از موانع به راه حل‌های خلاقانه‌ای ختم شود. این که بدانید به کجا می‌روید و چه دستاوردهایی ‌خواهید داشت عملی شجاعانه است. تفکر استراتژیک کاربردی در واقع استفاده از خلاقیت، بصیرت و برنامه‌های خاص برای رسیدن به هدف است. افراد استراتژی محور قبل از اینکه مجبور به گرفتن موضع دفاعی یا واکنشی شوند، فکر کرده و عمل می‌کنند.
انسان توانایی تفكر گسترده و فراتر از زمان حال را دارد. بنابراین ما می‌توانیم تصمیم بگیریم تا آگاهانه درباره آینده و تصویر کلان آن فکر کنیم. اگر ذهنیت روزمرگی فعلی را تغییر ندهیم و کسب و کار و ظرفیت تفکر خود را به طور کامل توسعه ندهیم، سطح موفقیت ما ثابت خواهد ماند و حتی ممکن است پس از مدتی به عدم موفقیت تبدیل شود. به همین دلیل است که سازمان‌ها انتظار دارند رهبران و مشارکت کنندگان حقیقی، توانایی تفکر استراتژیک خود را توسعه دهند.

رهبری استراتژیک چیست؟

رهبری استراتژیک، مسئولیت پذیری نسبت به آینده و آنچه امروز اتفاق می‌افتد تعریف می‌شود. هدف اصلی یک مدیر این است که درک بهتری از شرایط فعلی کسب و کار، محیط (بازارها، مشتریان، رقبا و غیره) و برنامه‌ریزی‌های استراتژیک داشته باشد تا شاخص‌های جدیدی را برای شناسایی روندها و تحولات جدید بوجود ‌آورد.
یک رهبر تجاری باید با سیگنال‌هایی هماهنگ شود که بینشی در مورد نیازها و خواسته‌های اعضای تیم، مدیریت ارشد و تأمین کنندگان را فراهم می‌کند. به عنوان یک مدیر شما باید بدانید که مشتریان کسب و کارتان(داخلی یا خارجی) چه کسانی هستند، چرا به شما مراجعه می‌کنند، در آینده به دنبال چه چیزی هستند و زمینه کاری چگونه تغییر می‌کند. یک رهبر بایستی بفهمد که هر رقیب بالقوه چگونه می‌تواند بر چشم انداز استراتژیک تأثیر بگذارد، چه محصولی را ارائه کند و دید مشتریان را نسبت به خود چگونه تغییر دهد.
با این حال یک جامعه به طور کلی به تفکر کوتاه مدت عادت دارد و بسیاری از افراد چنین فکر می‌کنند که بهره‌وری برابر است با میزان مشغله افراد (بهره وری بالا = مشغول بودن بیشتر). افراد زیادی شخصاً درگیر یک چرخه کوتاه مدت محرک و پاسخ هستند. ما بیشتر نگران مدیریت مشغله‌های فعلی خود هستیم، اینکه این هفته چه اتفاقی می‌افتد، کمیت تولید چگونه خواهد بود، محصول به موقع عرضه می‌شود یا اینکه چگونه تجهیزات را برای رسیدن به مهلت زمانی مد نظر آماده سازیم.
وقتی شاهد کاهش فروش محصول خاصی هستیم با تمرکز بر دیدگاه کوتاه مدت به سرعت واکنش نشان می‌دهیم. در واقع آتش‌ را خاموش می‌کنیم ولی نمی‌توانیم در مورد تأثیر بلند مدت رفتارها و نگرش‌های خود پیش بینی دقیقی داشته باشیم. چنین دیدگاهی استراتژی را از تفکر خالی می‌کند.
ما بدون توجه به تغییر شرایطی که ممکن است راه حل‌های کوتاه مدتی را به مشکلات فردا مرتبط سازند به آنچه که همیشه در چنین موقعیتی انجام داده‌ایم، ادامه می‌دهیم. بدین ترتیب به راحتی فرصت‌ها را نادیده می‌گیریم و برای یافتن راه حل‌های نوآورانه و استراتژیک وقت کافی نمی‌گذاریم. متأسفانه این روش تنها هدفش زنده ماندن تا بحران بعدی است. ما امروز به هزینه آینده مدیریت می‌کنیم.

ذهنیت استراتژیک

ذهنیت استراتژیک

چالش عمومی‌ برای مدیران مشاغل این است که هیچ گاه وقت گذاشتن برای در نظر گرفتن مسائل استراتژیک تشویق نمی‌شود. واقعیت این است که ما باید یک انتخاب آگاهانه انجام دهیم تا فرصتی برای نگاه به آینده خلق کنیم. بایستی چرخ دنده‌ها را عوض کرده، سرعت را کم کنیم و مرتباً ذهن خود را به آینده معطوف کنیم.
وقتی یک ذهنیت استراتژیک ایجاد می‌شود، الگویی از نظم و انضباط حاصل می‌شود که به شما امکان می‌دهد قبل از وقوع بحران به آن فکر کرده و برنامه ریزی کنید. در این حالت هنگامی‌که رقیبی موقعیت استراتژیک شما را تهدید می‌کند یک پاسخ برنامه ریزی شده و موثر را پیش بینی کرده و آماده می‌کنید. بدین ترتیب غافلگیری‌های ناخوشایند و عواقب نامطلوب را از بین می‌برید. همچنین فنآوری‌ها، روش‌ها یا رویکردهای جدیدی را شناسایی می‌کنید که باعث افزایش اثربخشی و کاهش هزینه‌ها می‌شوند.
در صورت داشتن یک رویکرد استراتژیک با اطمینان خاطر روزمرگی‌های خود را کنار می‌گذارید و به افق دوردست نگاه می‌کنید تا مزایای بی شماری برای خود، تیم و کل سازمان ایجاد کنید. یک ذهنیت استراتژیک به شما امکان می‌دهد ارزش ایجاد کنید و رهبری باشید که سازمان شما برای زنده ماندن و پیشرفت در حال حاضر و در آینده به آن نیاز دارد.

برنامه در مقابل استراتژی: آیا تفاوتی وجود دارد؟

اغلب اوقات، کلمات «برنامه» و «استراتژی» به جای یکدیگر استفاده می‌شوند. معنی کلمات کاملاً شبیه به هم هستند. روشی برایرسیدن به غایت اهداف.
اما حقیقت این است که تفاوت‌های بزرگی بین این کلمات وجود دارد.
برای یک شرکت مهم است که تفاوت بین داشتن یک برنامه و یک استراتژی را درک کند. این بدان دلیل است که اگرچه هرکدام از آنها نقاط قوت و ضعف خود را دارند اما لزوماً قابل تعویض نیستند. تفاوت در نوع صنعت، مشتریان و پروژه‌ها نیاز به یک روش یا روش دیگری را اولویت می‌بخشد.

برنامه چیست؟

برنامه به معنای آرایش، الگو یا یک طرح برای دستیابی به یک هدف مشخص است. یک طرح، ماهیتی کاملاً مشخص دارد و اجازه انحراف را نمی‌دهد. اگر طرح A کار نکند آن را تغییر نمی‌دهید بلکه دوباره امتحان می‌کنید. در مقابل می‌توانید سراغ طرح B بروید که کاملاً متفاوت است.
یک برنامه زمانی مفید است که کاملاً منظم و سازماندهی شده باشد. برنامه یک چارچوب منسجم و جهتی مطمئن را با نقاط عطف متناوب برای رسیدن به یک هدف نهایی فراهم می‌کند. یک طرح یا برنامه اطمینان کاذب را از بین می‌برد و ثبات را افزایش می‌دهد. برنامه شفافیت کار را افزایش می‌دهد، جایی برای تصورات باقی نمی‌گذارد و می‌تواند ثابت کند که فکر و تلاش بسیاری پشت کار بوده است.
انواع برنامه‌ها عبارتند از:
مالی: باید ریشه در واقعیت داشته و مورد پذیرش جهانی باشد.
تاکتیکی: مربوط به مسئولیت پذیری و عملکرد دپارتمان‌های سطح پایین‌تر است.
عملیاتی: روی رویه‌ها و فرآیندهای خاص معمول متمرکز شده است.
جانشینی: اگر یک بازیکن اصلی ناگهان جدا شود دچار خسران نمی‌شود.

استراتژی چیست؟

از طرف دیگر استراتژی یک طرح، شماتیک یا ایده‌ای است که برای رسیدن به یک هدف خاص استفاده می‌شود. یک استراتژی در صورت لزوم برای انطباق و تغییرات بسیار انعطاف پذیر و باز است.
استراتژی زمانی کاربرد بیشتری دارد که خلاقیت، همکاری و نوآوری از اهمیت بالایی برخوردار باشد. استراتژی، باز بودن نسبت به عقاید مختلف و بحث از هر طرف معادله را تشویق می‌کند. یک استراتژی شامل سوالات و پاسخ‌های موثر خارج از چارچوب است. استراتژی اجازه می‌دهد تا جریان فکری طبیعی و حرکت مستمر ایجاد شود تا زمانی که موفقیت به دست آید. یک استراتژی می‌تواند شما را شگفت زده کند، تحت تأثیر قرار دهد و در مسیر تبدیل شدن به یک قدرت مسلط رقابتی قرار دهد.
عناصر سازنده ایجاد یک استراتژی خوب شامل موارد زیر است:
۱- قاب بندی سوالات درست
۲- آموختن از گذشته
۳- تشخیص چراها
۴- پیش بینی آینده
۵- جستجوی مسیرهای بالقوه
۶- انتخاب نحوه یکپارچه سازی
۷- تعهد به تغییرات
۸- تکامل در صورت لزوم

نمونه ای از استراتژی و برنامه ریزی

استراتژی تجاری در مقابل برنامه:

یک تیم تجاری ممکن است برنامه‌ای برای عرضه یک محصول جدید داشته باشد. تحقیقات، طراحی، ساخت، بسته بندی محصول و بازاریابی همه در بازه‌های زمانی تعیین شده و با بودجه معین انجام می‌شوند. محصولات جدید تا زمانی که مشتریان در مورد کالای برنده تصمیم نگیرند روند مشابهی را طی می‌کنند.
در مقابل یک تیم تجاری با یک استراتژی مشخص، آموزه‌های گذشته را برای تولید متفاوت یک محصول به کار می‌گیرد. نوآوری در کل مراحل طراحی و تولید اعمال خواهد شد. این تیم از آینده نگری برای تعیین خواسته‌های مشتریان (حتی اگر خود مشتریان هنوز آن را ندانند) و تکنیک‌های خلاقانه بازاریابی برای اطمینان از عرضه یک محصول برنده استفاده خواهد کرد.

استراتژی ورزشی در مقابل برنامه:

یک نمونه عالی دیگر از تفاوت بین یک برنامه و یک استراتژی را می‌توان در ورزش مشاهده کرد. این مثال برای نشان دادن تفاوت بین برنامه یا استراتژی یک تیم فوتبال برای به ثمر رساندن گل است.
تیم فوتبالی که قصد دارد یک گل به ثمر برساند ممکن است با پرتاب اوت برای یک بازیکن خاص شروع کند. توپ سپس به یک بازیکن تهاجمی‌ تعیین شده منتقل می‌شود که وظیفه شلیک توپ به درون دروازه را بر عهده دارد. اما در صورت وجود ریسک یا موانع، طرح تعدیل نخواهد شد.
تیم فوتبالی با یک استراتژی مشخص برای به ثمر رساندن گل ممکن است بازی را با پرتاب اوت برای یکی از چند بازیکن ‌مختلف آغاز کند. ایده اصلی این است که توپ را به جلو حرکت دهیم و پاس بدهیم تا بازیکنان خط حمله ‌باز شوند و سپس توپ را به سمت دروازه شلیک کنند. اگر توپ از دست برود سایر بازیکنان بایستی برای دریافت توپ آماده باشند، توالی حرکات برای سازگاری و تغییر امکان پذیر است.

خلاصه

برنامه ریزی برای آینده‌ای که غیر قابل انکار است به مدیران مشاغل کمک می‌کند تا سناریوهای مختلفی را که با آنها روبرو خواهند شد را مدل سازی کرده و آماده اصلاح استراتژی خود باشند.

+ There are no comments

Add yours